تومطعلقبهمنی
#تو_مطعلق_به_منی
پارت_14
_پس خفه شو
مرده:بله ببخشید
که یهو کوئین گفت
~اوه یونگی عصبی نشو به حرف هیونگ گوش کن عزیز
بعد از چند ساعت اون جلسه تموم شد و همه رو فرستادم سر کارشون ک کوئین اومد طرفم
~یونگی
_بعله
~شنیدم یه دختر تو عمارته
_کی گفته؟! کی همچین ک.ص////شعری گفته
~حالا یکی تو عاشق شدی اونم بعد هسو چطور تونستی اون رو فراموش کنی(ب تو چه)
_.....
~حالا تو یه آدمی هستی فقط دنبال کسی هستی ک بهت چیزای خوب بده مثل هسو و ات
_عوضی تو اسم اونو از کجا میدونی(مشت صورت زد)
~اوم به غیرتت بر خورد
ک همون موقع گوشیم زنگ خورد
~جواب بده بیبی کوچولوته
_ می خوای بمیری؟!
~اوووو انقدر دوستش داری؟
_جواب سوالم رو بده می خوام بمیری(عصبی)
~نه
_پس سرت رو از تو ک/ون زندگی من بکش بیرون احمق و به یه دردی بخور و تلاش کن شاید بهت دو درصد سهام بدم(نیش خند)
~باشه
و کوئین رفت و رفتم طرف گوشیم که دیدن آجونا زنگ زده نگران شده با دست و پای لرزون زنگ زدم به آجوما
_الو اجوما
&سلام پسرم خوبی ؟
&صدات نگرانه چیزی شده؟
_آجوما چرا بهم زنگ زدی چیزی شده ات حالش بده باید بیام؟؟؟
&ها هاااا(داره میخنده)پسرم عمون بده بابا زنگ زدم بپرسم شام چی درست کنم😂
_آجوما سکتم دادی😂 حالا ات حالش چطوره خوبه؟
&آره پسرم خوبه تو پذیرای نشسته گوشی رو بدم بهش
یو دفعه یاد حرف های کوئین افتادم و الان دارم فکر میکنم نکنه من به ات نا خواسته صدمه بزنم
_عا نه آجوما من خیلی کار دارم نمیخوام هواس اونم پرت کنم نه نده
&باشه پسرم شام چی درست کنم
_من به شام نمی رسم خودتون بخورید
&باشه خدانگهدار
&دخترم ارباب امشب دیر میاد من شان رو درست میکنم
چرا...باشه آجوما
کع ات یهو دوید سمت اتاق و...
#اد_هوپی
پارت_14
_پس خفه شو
مرده:بله ببخشید
که یهو کوئین گفت
~اوه یونگی عصبی نشو به حرف هیونگ گوش کن عزیز
بعد از چند ساعت اون جلسه تموم شد و همه رو فرستادم سر کارشون ک کوئین اومد طرفم
~یونگی
_بعله
~شنیدم یه دختر تو عمارته
_کی گفته؟! کی همچین ک.ص////شعری گفته
~حالا یکی تو عاشق شدی اونم بعد هسو چطور تونستی اون رو فراموش کنی(ب تو چه)
_.....
~حالا تو یه آدمی هستی فقط دنبال کسی هستی ک بهت چیزای خوب بده مثل هسو و ات
_عوضی تو اسم اونو از کجا میدونی(مشت صورت زد)
~اوم به غیرتت بر خورد
ک همون موقع گوشیم زنگ خورد
~جواب بده بیبی کوچولوته
_ می خوای بمیری؟!
~اوووو انقدر دوستش داری؟
_جواب سوالم رو بده می خوام بمیری(عصبی)
~نه
_پس سرت رو از تو ک/ون زندگی من بکش بیرون احمق و به یه دردی بخور و تلاش کن شاید بهت دو درصد سهام بدم(نیش خند)
~باشه
و کوئین رفت و رفتم طرف گوشیم که دیدن آجونا زنگ زده نگران شده با دست و پای لرزون زنگ زدم به آجوما
_الو اجوما
&سلام پسرم خوبی ؟
&صدات نگرانه چیزی شده؟
_آجوما چرا بهم زنگ زدی چیزی شده ات حالش بده باید بیام؟؟؟
&ها هاااا(داره میخنده)پسرم عمون بده بابا زنگ زدم بپرسم شام چی درست کنم😂
_آجوما سکتم دادی😂 حالا ات حالش چطوره خوبه؟
&آره پسرم خوبه تو پذیرای نشسته گوشی رو بدم بهش
یو دفعه یاد حرف های کوئین افتادم و الان دارم فکر میکنم نکنه من به ات نا خواسته صدمه بزنم
_عا نه آجوما من خیلی کار دارم نمیخوام هواس اونم پرت کنم نه نده
&باشه پسرم شام چی درست کنم
_من به شام نمی رسم خودتون بخورید
&باشه خدانگهدار
&دخترم ارباب امشب دیر میاد من شان رو درست میکنم
چرا...باشه آجوما
کع ات یهو دوید سمت اتاق و...
#اد_هوپی
- ۶.۹k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط