عشق رمانتیک من
عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۲۹
و رفت از اتاق بیرون
هانیل: مرتیکه اسکل دست بزن بهم ببین چی کارت میکنم (با داد)
یهو در باز شد گرخیدم تو خودم که (آخه تو که میترسی چرا میگی)
هینا: چته چرا داد میزنی و فحش میدی خوبی؟
هانیل: تهیونگ رفته؟
هینا: آره فکرکنم حالا اینارو ولش بگو دیشب چی شد چی گفت
هانیل:گفت که فردا لارا ساعت ۱۲ ظهر میرسه اگه بتونیم به موقع خودمونو برسونیم خوبه
هینا: حله راستی به جی زنگ بزنیم؟
هانیل: بزنیم
و زنگ زدند ۱ بوق ۲ بوق و
جی: الو سلام خوبید عسلام
هینا: سلام مارشمالو خوبیم ممنون
جی: جانم کاری داشتی در خدمتم رئیس
هینا: (خنده) نه کاری نداشتم ولی خبر خوبی دارم لارا رو قراره بعد ۱۰ سال ببینیم
جی: چیییی واقعا میگی؟ کی؟ چه موقع؟ ساعتش؟ زمانش؟ تاریخش؟ روزش؟ (همرو تند تند میگه)
هینا: دو دقیقه نفس بگیر فردا ساعت ۱۲ ظهر میرسه و ما میریم فرودگاه ببینمش
جی: اونوقت از کجا میدونید و مطمئنید؟
هینا: هانیل خانوم یکمی فداکاری کردن برامون
هانیل: خفه بابا
جی: (خنده) اوو اونوقت چه فداکاری ای؟
هانیل: بگی کشتمت هینا
هینا: آآ بعدا بهت میگم😉
جی: باشه😁
هانیل: ععه همتونو زیربال کتک میگیرم ها
جی و هینا: باشه باشه
جی: خب وقتی لارا اومد هر ۳ تاتون باهم بیاید تا جشن بگیریم ۴ تایی
هینا: فکر خوبیه
و قطع کردن رفتن پایین تا صبحانه بخورن
ویو هینا: رفتیم پایین که آجوما اومد و گفت
آجوما: صبحونه حاضره برید بخورید پیشی کوچولو ها
هانیل: چشم مامان پیشی (خنده)
آجوما: بسه تا با کفش نیافتادم دنبالتون😎
هینا: اوه اوه اوضاع خیط شد بیا بریم
و با هانیل بدو بدو رفتند سر میز و شروع به خوردن کردن
هینا با دهن پر و کیوتی گفت
هینا: خب امروز بریم خرید برای فردا صبح فرودگاه و شب خونه جی؟
هانیل: بریم توت فرنگی😉🍓
هینا: یسس
هانیل: اوخودا چقدر بچم کیوته آخه
هینا: به خودت رفتم
هانیل: معلومه
هینا: ایشالا داداشم در آینده به باباش میره
هانیل: کتک میخوای؟
هینا: نه نه غلط کردم
آجوما: با جفتتونم اگه همین الان بحثو تموم نکنید دوتاتونو زیر بال کتک میگیرم ( عصبانی و کیوت طوری)
هردومون با خنده چشمی گفتیم و رفتیم اتاق هانیل
و دوتامون رفتیم حموم تا دیر نشه ۳۰ مین طول کشید بعد حاضر شدیم رفتیم پاساژ
❤😎پارت ۲۹
و رفت از اتاق بیرون
هانیل: مرتیکه اسکل دست بزن بهم ببین چی کارت میکنم (با داد)
یهو در باز شد گرخیدم تو خودم که (آخه تو که میترسی چرا میگی)
هینا: چته چرا داد میزنی و فحش میدی خوبی؟
هانیل: تهیونگ رفته؟
هینا: آره فکرکنم حالا اینارو ولش بگو دیشب چی شد چی گفت
هانیل:گفت که فردا لارا ساعت ۱۲ ظهر میرسه اگه بتونیم به موقع خودمونو برسونیم خوبه
هینا: حله راستی به جی زنگ بزنیم؟
هانیل: بزنیم
و زنگ زدند ۱ بوق ۲ بوق و
جی: الو سلام خوبید عسلام
هینا: سلام مارشمالو خوبیم ممنون
جی: جانم کاری داشتی در خدمتم رئیس
هینا: (خنده) نه کاری نداشتم ولی خبر خوبی دارم لارا رو قراره بعد ۱۰ سال ببینیم
جی: چیییی واقعا میگی؟ کی؟ چه موقع؟ ساعتش؟ زمانش؟ تاریخش؟ روزش؟ (همرو تند تند میگه)
هینا: دو دقیقه نفس بگیر فردا ساعت ۱۲ ظهر میرسه و ما میریم فرودگاه ببینمش
جی: اونوقت از کجا میدونید و مطمئنید؟
هینا: هانیل خانوم یکمی فداکاری کردن برامون
هانیل: خفه بابا
جی: (خنده) اوو اونوقت چه فداکاری ای؟
هانیل: بگی کشتمت هینا
هینا: آآ بعدا بهت میگم😉
جی: باشه😁
هانیل: ععه همتونو زیربال کتک میگیرم ها
جی و هینا: باشه باشه
جی: خب وقتی لارا اومد هر ۳ تاتون باهم بیاید تا جشن بگیریم ۴ تایی
هینا: فکر خوبیه
و قطع کردن رفتن پایین تا صبحانه بخورن
ویو هینا: رفتیم پایین که آجوما اومد و گفت
آجوما: صبحونه حاضره برید بخورید پیشی کوچولو ها
هانیل: چشم مامان پیشی (خنده)
آجوما: بسه تا با کفش نیافتادم دنبالتون😎
هینا: اوه اوه اوضاع خیط شد بیا بریم
و با هانیل بدو بدو رفتند سر میز و شروع به خوردن کردن
هینا با دهن پر و کیوتی گفت
هینا: خب امروز بریم خرید برای فردا صبح فرودگاه و شب خونه جی؟
هانیل: بریم توت فرنگی😉🍓
هینا: یسس
هانیل: اوخودا چقدر بچم کیوته آخه
هینا: به خودت رفتم
هانیل: معلومه
هینا: ایشالا داداشم در آینده به باباش میره
هانیل: کتک میخوای؟
هینا: نه نه غلط کردم
آجوما: با جفتتونم اگه همین الان بحثو تموم نکنید دوتاتونو زیر بال کتک میگیرم ( عصبانی و کیوت طوری)
هردومون با خنده چشمی گفتیم و رفتیم اتاق هانیل
و دوتامون رفتیم حموم تا دیر نشه ۳۰ مین طول کشید بعد حاضر شدیم رفتیم پاساژ
- ۷.۹k
- ۱۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط