سونگمین

#سونگمین
#درخواستی
#سه_پارتی
پارت³

اولش همسرت رو ندیدی....
فقط یه دسته گل بزرگ دیدی که پا داره....
گلا رو داد دستت....
-ا.ت....تو....
با دیدن میز حرفش قطع شد.....
گل رو گذاشتی رو میز کنار مبل و گفتی.....
+بشین بخور، جاهای دیگه رو نمیدونم ولی تو خونه جدیدا غذا نخوردی....
-متاسفم.....
+برای چی؟
-بخاطر اینکه بهت شک کردم و بهت آسیب زدم.....
+بشین.....
-عذرخواهیم رو قبول میکنی؟
+سونگمین بشین و غذاتو بخور
-با...باشه
نشست و توام نشستی روبه روش و شروع کردی به خوردن....
-من متاسفم
+میشه بزاری هم من یه لقمه غذا از گلوم پایین بره هم خودت یه چیزی بخوری؟
-باشه، ممنون بابت غذا
اونم شروع کرد.....
از چشماش میشد فهمید اشکش دم مشکشه......
بغض گلوش رو چنگ میزد....
-عزیزم، من متاسفم.....فکر کردم داری بهم خیانت میکنی! خیلی ازت معذرت میخوام(گریه)
بغض نمیذاشت درست حرف بزنی....رفتی سمتش و بغلش کردی...‌
+گریه نکن
-ببخشید....خیلی معذرت میخوام‌‌.....
لباست یه پراهن بلند آبی رنگ بود که آستین نداشت، و همین مورد زخمات رو بیشتر در معرض دید قرار میداد....
دستش رو نوازش وار روی بازوت کشید....
-هنوز باورم نمیشه چیکار کردم.....متاسفم....‌ببخشید.‌‌‌....عصبانی بودم...دست خودم نبود....
+باشه پسر کوچولو گریه نکن
خودش رو توی بغل جا داد...‌
دستت رو روی سرش گذاشتی و موهاش رو نوازش کردی...
بعد نیم ساعت شروع کردین به خوردن غذا و هرموقع چشم تو چشم میشدین خنده تون میگرفت....
بعد از خوردن غذا باهم ظرف هارو شستین و اضافه غذا رو بسته بندی کردید..‌‌..
روی مبل کنار هم نشستین....
سرت رو روی شونه‌اش گذاشتی....
سکوت حاکم بود....
بعد چند مین برگشتی سمتش رو نگاهش کردی‌‌‌‌....
سرت رو بردی نزدیک و لب هاش رو بو*سیدی....

و این پایانی برای بدبیاری های زندگیت بود.....


پایان☆
دیدگاه ها (۳)

#دو_پارتی #درخواستی #نامجونداشتی از کنسرت برمیگشتی.....با به...

کلیپ مود میخوای؟ انیمه میخوای؟یه پیجی که باهاش بخندی و حرص ب...

#سونگمین#درخواستی #سه_پارتیپارت⅔-به کاری که انجام دادی ولی گ...

سلام دوستان چطورید؟بچه ها چرا اینقدر ریزش داشتیممممم🥺😭😭😭😭دلم...

قهوه تلخپارت ۵۸ ویو چویا با بوی خوبی چشمام رو باز کردم. دازا...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵³دوست داشتم بگه میخواستم ببینمت.....شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط