دروغ اجباری پارت 15

دروغ اجباری
پارت 15



#جیمین

اون و چانیول یچیزیشون هست مطمئنم.

خب همه خوابیدن

#صبح

زییییییییییییییییییییییییییییییییینننننننننننننگگگگگگگگگگگگگگگ

همه با صدای یه زنگ وحشتناک از خواب پریدن.

جین:پبنرپلنرننقپزهنق کفگیرامو بگیریننن

جیهوپ:کمککک پرتو هامو دزدیدنننننن.

شوگا:وای خواب دیدم تخت خوابم میخواد باهام کات کنه.

همه برگشتن شوگا رو نگاه کردن

شوگا:چیه خو

رزی مثل آدمای منتظر دست به سینه به دیوار تکیه داده بود.

نامجون:هی رزی تو چرا اونجایی؟

رزی:اولن رزی نه رزی شی دوما خواستم به نرمی بیدارتون کنم ولی با چیزی که دیروز صبح دیدم معلوم بود با نرمی بیدار نمیشین پس تصمیم گرفتم راه سختو امتحان کنم.

میونگ:یعنی این زنگه کار تو بود؟

چانیول:کار همیشگیشه.

میجو:اههه رزیییی خیلی بدی داشتم خواب کراشمو میدیدم.

کوک رو به چانیول:یجوری حرف میزنی انگار چندسال باهاش زندگی کردی.

چانیول:شایدم کردم...!

تهیونگ:منظورت چیه؟

رزی(با داد):میاید یا برم مدیر کمپانی رو صدا کنم؟

جیمین:خیلی خب بابا اومدیم.

#جیمین

هرروز بیشتر درموردشون کنجکاو میشدم.

احتمالا قبلا یه رابطه ای باهم داشتن.







ببخشید اگه کم بود دارم میرم بیرون⭐
لایک+40
کامنت+60