تا عکسِ تو را دیدم، طوفانِ تَجسّم شد!
تا عکسِ تو را دیدم، طوفانِ تَجسّم شد!
بارانِ تبِ چشمم ... آوارِ تبسّم شد...
تصویرِ تو بر دستم خندیده به آرامی...
در آینه ها امّا..!!! آغازِ تلاطم شد..!!!
شادابیو گریانم، این عاقبت عشقَست
عشقی که به یکباره درخاطرهها گم شد
در بستر آغوشم عطر بدنت باقیست؛
پیراهن خیسِ من... جادویِ تداوم شد
سرشانهی لرزانم محتاجِ ترحّم نیست،
یک لحظه خیالاتم.. درگیرِ تَوهُّم شد!
آری توخودتگفتی این عشق توهّم هست
احساسِ میان ما... یک سوءِ تفاهم شد!
میسوزم و میسازم با طعنهیِ آدم ها...
معشوقهیِ احساسم بازیچهیِ مردُم شد
خالی که به نامِ تو پروانهی قلبم بود...
با آتشِ سیگارم ... یادآورِ کَژدُم شد
تصویر تو را امشب، با بغضِ به رویِ لب
میبوسم و میبوسم، این بارِ هزارُم شد!
بارانِ تبِ چشمم ... آوارِ تبسّم شد...
تصویرِ تو بر دستم خندیده به آرامی...
در آینه ها امّا..!!! آغازِ تلاطم شد..!!!
شادابیو گریانم، این عاقبت عشقَست
عشقی که به یکباره درخاطرهها گم شد
در بستر آغوشم عطر بدنت باقیست؛
پیراهن خیسِ من... جادویِ تداوم شد
سرشانهی لرزانم محتاجِ ترحّم نیست،
یک لحظه خیالاتم.. درگیرِ تَوهُّم شد!
آری توخودتگفتی این عشق توهّم هست
احساسِ میان ما... یک سوءِ تفاهم شد!
میسوزم و میسازم با طعنهیِ آدم ها...
معشوقهیِ احساسم بازیچهیِ مردُم شد
خالی که به نامِ تو پروانهی قلبم بود...
با آتشِ سیگارم ... یادآورِ کَژدُم شد
تصویر تو را امشب، با بغضِ به رویِ لب
میبوسم و میبوسم، این بارِ هزارُم شد!
۵.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.