سناریو
سناریو
و بعد از چند روز منو به ماموریت فرستادن و تنها شب شد من داشتم از همه جا مراقبت میکردم که یهو صدای جیغ اومد دویدم و رفتم دیدم یکی رو از بالا انداختن و بعد چند روز هاشیرای صدا رو دیدم و تانجیرو و زنیتسو اینوسکه رو دیدم و رفتم پیش اونا و به تنگن سان گفتم سلام گفت سلام بهش گفتم ماموریت شما کجا هست؟ گفت اینجا گفتم منم ماموریتم اینجاست و تنگن سان یهو گفت صدایی اومد گفتم آره صدایی اومد بهش گفتم دنبالم بیا و رفتیم شهر آتیشی شده بود
بیا پایین
بیا پایین
ساعت ۱ میزارم و دوستون دارم بای
و بعد از چند روز منو به ماموریت فرستادن و تنها شب شد من داشتم از همه جا مراقبت میکردم که یهو صدای جیغ اومد دویدم و رفتم دیدم یکی رو از بالا انداختن و بعد چند روز هاشیرای صدا رو دیدم و تانجیرو و زنیتسو اینوسکه رو دیدم و رفتم پیش اونا و به تنگن سان گفتم سلام گفت سلام بهش گفتم ماموریت شما کجا هست؟ گفت اینجا گفتم منم ماموریتم اینجاست و تنگن سان یهو گفت صدایی اومد گفتم آره صدایی اومد بهش گفتم دنبالم بیا و رفتیم شهر آتیشی شده بود
بیا پایین
بیا پایین
ساعت ۱ میزارم و دوستون دارم بای
۲.۴k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.