خاطره های غبار گرفته ای که نه میخواستم کسی درکم کنه نه در

خاطره های غبار گرفته ای که نه میخواستم کسی درکم کنه نه دردمو ببینه ، منم درست توی اون لحظات فقط و فقط دنبال فرار کردن و تنها شدن بودم با این تفاوت که من همیشه تنها بودم یک تنهایی پر از خطر بعد از مرگ پریزاد تموم من رو احاطه کرد تنهایی ای که روز به روز بیشتر از قبل از من یک انسان بیمار و ضعیف میساخت
دیدگاه ها (۰)

‏من چرا دل به تو دادم که دلم میشکني ‏یا چه کردم که نگه باز ب...

قلب منفور ترین عضو بدن بود ، عضوی که وابستگی هاش جز تباهی و ...

از ادم ها و کارهای مورد علاقه اون ها دوری میکرد ، به هیچ وجه...

پارت : ۶۳

حضرت آریستوفانس ، از خردمندان یونان باستان یک نظریه ی کمی غی...

پیوند جادو فصل دوم: پارت شیشم ¥_«چی؟! حساسیت داریی؟ چرا نگفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط