شاید این بار تبر دست درختان افتاد
شاید این بار تبر دست درختان افتاد
کار صیاد به آهوی گریزان افتاد
شاید امروز مرا چیدی و با خود بردی
گذر شاخه ی خشکیده به گلدان افتاد
کوه در دامنه سرد خودش چادر زد
آتش کلبه ی ما یاد زمستان افتاد
قهوه ی فال مرا سربکش امشب، شاید
آخرین عکس من و تو ته فنجان افتاد
تو بهار منی و سهم من از خاطره ات
گل سرخی ست که در جوی خیابان افتاد
آن کبوتر که فرستاده ای آمد، اما
خبرِ نامه شنید و لب ایوان افتاد
کار صیاد به آهوی گریزان افتاد
شاید امروز مرا چیدی و با خود بردی
گذر شاخه ی خشکیده به گلدان افتاد
کوه در دامنه سرد خودش چادر زد
آتش کلبه ی ما یاد زمستان افتاد
قهوه ی فال مرا سربکش امشب، شاید
آخرین عکس من و تو ته فنجان افتاد
تو بهار منی و سهم من از خاطره ات
گل سرخی ست که در جوی خیابان افتاد
آن کبوتر که فرستاده ای آمد، اما
خبرِ نامه شنید و لب ایوان افتاد
- ۱.۲k
- ۱۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط