هردو رو انتخاب می کنم!
هردو رو انتخاب میکنم!
P19
ا.ت: همه چی تو یخچال هست شب بخیر!
ته: ببینم منظورتون رو گرفتی اصن؟
ا.ت: خیلی واضح فهمیدم...از همون چشمک جیمین هم فهمیدم!
کوک: خب بیا بریم...
ا.ت: اما...من فقط ۱۸ سالمه ولی تو(روبه کوک)۲۸ سالته و تو (رو به ته) ۲۹ سالته! من هنوز خیلی بچم و هنوز هم شغلتون رو نمیدونم...درمورد زندگیتون نمیدونم..مادر و پدرتون رو ندیدم...و کلی چیز دیگه!
ته: اوم درست میگه کوک!
کوک: هوف...باشه بیا بریم بهت همه چی رو میگیم!
ته: خب...سنت اصلا مهم نیست چون ما همه جوره دوست داریم! شغلمون رو هم ندونی بهتره..مادر و پدر من فوت کردن و کوک هم...کوک توی پرورشگاه بزرگ شده!
ا.ت: اوه...متاسفم کوک..بابت مادر و پدر و توهم متاسفم تهیونگ! اما اصل کار شغلتونه...
کوک: ازمون فرار نمیکنی؟
ا.ت: چرا باید فرار کنم؟!!
ته: چون ما...مافیاییم!
ا.ت: چه شغل خفنی؟آدمم میکشین؟
کوک: تهیونگ تو غذای ا.ت چیزی ریختی؟
ته: نه داداش...
ا.ت: خب چیه شغلتون اصن ترس نداره در عوض خیلی هم خفنه!
ته: خوشحالیم که با این موضوع کنار میای...
P19
ا.ت: همه چی تو یخچال هست شب بخیر!
ته: ببینم منظورتون رو گرفتی اصن؟
ا.ت: خیلی واضح فهمیدم...از همون چشمک جیمین هم فهمیدم!
کوک: خب بیا بریم...
ا.ت: اما...من فقط ۱۸ سالمه ولی تو(روبه کوک)۲۸ سالته و تو (رو به ته) ۲۹ سالته! من هنوز خیلی بچم و هنوز هم شغلتون رو نمیدونم...درمورد زندگیتون نمیدونم..مادر و پدرتون رو ندیدم...و کلی چیز دیگه!
ته: اوم درست میگه کوک!
کوک: هوف...باشه بیا بریم بهت همه چی رو میگیم!
ته: خب...سنت اصلا مهم نیست چون ما همه جوره دوست داریم! شغلمون رو هم ندونی بهتره..مادر و پدر من فوت کردن و کوک هم...کوک توی پرورشگاه بزرگ شده!
ا.ت: اوه...متاسفم کوک..بابت مادر و پدر و توهم متاسفم تهیونگ! اما اصل کار شغلتونه...
کوک: ازمون فرار نمیکنی؟
ا.ت: چرا باید فرار کنم؟!!
ته: چون ما...مافیاییم!
ا.ت: چه شغل خفنی؟آدمم میکشین؟
کوک: تهیونگ تو غذای ا.ت چیزی ریختی؟
ته: نه داداش...
ا.ت: خب چیه شغلتون اصن ترس نداره در عوض خیلی هم خفنه!
ته: خوشحالیم که با این موضوع کنار میای...
۱۴.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.