رمان حامیم
رمان حامیم
پارت ۲۵
جانا: باران بیا بریمبیرون یکمکار دارم
باران: باشهبزار آماده شم
نیم ساعت بعد... (بیرون)
باران: چیزی لازم داری؟
جانا: امشب تولد مامانمه گفتم سوپرایز کنیم
باران: چرا پیش بچه ها نگفتی
جانا: بزار کیک و وسایل بگیریم میری بهشونمیگیم
باران: باشه عزیزم
یک ساعت بعد...
حامیم: بلخره اومدین؟😂
جانا: امشب تولد مامانه میخایم سوپرایزش کنیم فقط اینجا نمیشه چونمیاد میبینه بد میشه
فرید: بریم خونه من
کیوان: حامیم خودمط رو میبرم بقیهبا ماشین فرید یا علیرضا بیاید
حامیم: باشه داداش دستت درد نکنه
ادامه دارد...
پارت ۲۵
جانا: باران بیا بریمبیرون یکمکار دارم
باران: باشهبزار آماده شم
نیم ساعت بعد... (بیرون)
باران: چیزی لازم داری؟
جانا: امشب تولد مامانمه گفتم سوپرایز کنیم
باران: چرا پیش بچه ها نگفتی
جانا: بزار کیک و وسایل بگیریم میری بهشونمیگیم
باران: باشه عزیزم
یک ساعت بعد...
حامیم: بلخره اومدین؟😂
جانا: امشب تولد مامانه میخایم سوپرایزش کنیم فقط اینجا نمیشه چونمیاد میبینه بد میشه
فرید: بریم خونه من
کیوان: حامیم خودمط رو میبرم بقیهبا ماشین فرید یا علیرضا بیاید
حامیم: باشه داداش دستت درد نکنه
ادامه دارد...
۳.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.