چه راحت میگویید فراموشش کن
چه راحت میگویید فراموشَش کن...!
چقدر راحت انتظار دارید همه چیز را از نو شروع کنم...!
اولین کَسی بود که کنارَش زیرِ باران بدونِ چتر قدم زدم...
اولین کَسی بود که برآورده شدنِ آرزوهایم را کنارَش ناممکن ندیدم...!
کنارَش راحت بودم،،،
"خودم" بودم،،،
بدونِ تظاهر،بدونِ نقاب،بدونِ اینکه نقشِ یک دخترِ باکلاس را بازی کنم!
کنارَش بدونِ ترس از خاطراتِ گذشتهام میگفتم...
داخلِ ماشین موسیقیِ موردِ علاقهام را هزار بار پِلِی میکردم و او فقط لبخند میزد...
کفشهایم را درآورده و روی جدول راه میرفتم...
کنارَش سیب را با سروصدا گاز میزدم و نگرانِ پاک شدنِ رُژِ لبم نبودم...
من کنارِ "او" قد کشیدنِ احساسم را تجربه کردم...
قد کشیدنِ رویاهای کودکانهام را...
من کنارِ او نگرانِ هیچ چیز نبودم...
نگرانِ اینکه نکند زیادی سبکسرانه رفتار کردم؟!
نکند به ریشِ من بخندد و در دلَش بگوید عجب دخترِ شَلَختهای...!
چطور توقع دارید فراموشَش کنم؟
مگر از نو شروع کردنِ یک عشق به همین راحتیهاست؟
مگر یک احساس چند بار قد میکشد؟!
مگر یک نفر چند بار "خودَش" میشود؟
چقدر راحت انتظار دارید همه چیز را از نو شروع کنم...!
اولین کَسی بود که کنارَش زیرِ باران بدونِ چتر قدم زدم...
اولین کَسی بود که برآورده شدنِ آرزوهایم را کنارَش ناممکن ندیدم...!
کنارَش راحت بودم،،،
"خودم" بودم،،،
بدونِ تظاهر،بدونِ نقاب،بدونِ اینکه نقشِ یک دخترِ باکلاس را بازی کنم!
کنارَش بدونِ ترس از خاطراتِ گذشتهام میگفتم...
داخلِ ماشین موسیقیِ موردِ علاقهام را هزار بار پِلِی میکردم و او فقط لبخند میزد...
کفشهایم را درآورده و روی جدول راه میرفتم...
کنارَش سیب را با سروصدا گاز میزدم و نگرانِ پاک شدنِ رُژِ لبم نبودم...
من کنارِ "او" قد کشیدنِ احساسم را تجربه کردم...
قد کشیدنِ رویاهای کودکانهام را...
من کنارِ او نگرانِ هیچ چیز نبودم...
نگرانِ اینکه نکند زیادی سبکسرانه رفتار کردم؟!
نکند به ریشِ من بخندد و در دلَش بگوید عجب دخترِ شَلَختهای...!
چطور توقع دارید فراموشَش کنم؟
مگر از نو شروع کردنِ یک عشق به همین راحتیهاست؟
مگر یک احساس چند بار قد میکشد؟!
مگر یک نفر چند بار "خودَش" میشود؟
- ۱۷۶
- ۰۶ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط