مافیایمن

#مافیای_من
#P17

هان:گوشیمو برداشتم و دیدم چان هیونگ برام آدرس بیمارستان ‍و فرستاده
خیلی ترسیدم
سریع آماده شدم و خودمو رسوندم بیمارستان
چ......چان هیونگ.....چی شد.....
یهو دیدم لینو با لباس ‍ای خونی رو تخت بیمارستان ‍ه
«با بغض»
ل.......لینو...
بنگ چان:ه...هان.....نگران نباش......دکتر گفت حالش خوبه
هان:چان هیونگ.......بم بگو......چیشده؟؟؟
بنگ چان:چیزی نیست.....فقط‌‌‌.....چنتا تیر خورده......نگران نباش......دکترا گفتم الان فقط باید استراحت کنه
هان:
«با بغض»
ا....الان........حالش.....خوبه؟؟؟
بنگ چان:اره....حالش خوبه
ی نگا به لینو کردم.......یهو دیدم نشست رو تخت
ه....هان.......لینو.....بهوش اومد...
هان:چ....چی؟؟؟؟
بدو بدو رفتم تو اتاقش
ل...لینو...
لینو:هانی......اومدی؟؟؟
هان:
«با بغض»
ل...لینو....
دویدم تو بغلش
حالت خوبه؟؟؟
جای زخمات درد میکنه؟؟؟؟
می‌دونی من ‍و چان هیونگ چقد نگران شدیم؟؟؟
لینو:هانییی......آروم باش....من حالم خوبه....کاملا خوبم
هان:خیلی ترسیدم.....فک کردم چیزیت شده
لینو:حالا ببین....کاملا سالمم
هان:بریم خونه؟؟؟
لینو:بریم
«سه سال بعد»
لینو:بلاخره وسایل ‍مو جم کردم
کت مشکی ‍مو مرتب کردم
زیپ چمدون ‍و بستم و رفتم دم در
منتظر چان هیونگ بودم
بلاخره اومد
ماشین ‍شو پارک کرد و اومد چمدون ‍مو گذاشت تو صندوق عقب
چان:بریم؟؟؟
لینو:اره...فقط قبلش...منو ببر پیش هان
چان:لینو...بسه...انقد بهش فک نکن...پروازت دیر میشه
لینو:اگه نمیبریم من خودم میرم
چان:باشه....باشه میبرمت
بعد از اینکه رسیدیم لینو پیاده شد
خیلی نگرانش بودم....خیلی به خودش سخت می‌گرفت
لینو:رفتم پیش هان...دسته گلی که خریده بودم بهش دادم
هانی...عزیزم...دلم خیلی برات تنگ شده
نمیدونم الان جات خوبه یا نه...ولی...امیدوارم جات راحت باشه
ببخشید که نتونستم مراقبت باشم...
قول میدم...انتقام بگیرم
الان دارم با چان هیونگ میرم ایتالیا
قول میدم وقتی برگشتم بیام پیشت
زود همدیگه ‍رو میبینیم...باشه؟؟؟
چان:لینو...باید بریم...پرواز دیر میشه
لینو:
«با بغض»
چان هیونگ...نمیتونم فراموشش کنم...هنوزم...نمیتونم درک کنم که..م..مرده
چان:چیزی نیست لینو...آروم باش
رفتم نزدیک و بغلش کردم
مطمئنم هان خیلی خوشحاله که تو خوبی و...اومدی دیدنش...و اینکه مطمئنم از دسته گل خوشش اومده...
پایان...؛


)))منم جر خوردم درک میکنم😂((

قبول دارین وایب عجیبی داشت؟
شاید چون این اولین فیکی بود که خوندم و غم انگیز بود خیلی تو خاطرم میند:)
واقعا عالی بودد😂🛐🛐
دیدگاه ها (۱۹)

#مافیای_من#P16هان:دلت میخواد بزنمت؟؟لینو:«خنده»«گوشی لینو زن...

#مافیای_من #P15هان:نمیدونم چم شده بودنمیتونستم کاری کنماشکام...

#مافیای_من #P14از تخت اومدم پایین میخواستم برم سمتش که پام گ...

#مافیای_من #P9هان:«با ترس و بغض»ل....لینو چی؟؟؟لینو چش شده ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط