چند پارتی
# چند پارتی
☆وقتی تورو بخاطر بدهی بابات گرفته
( # پارت ۲ )
ویو ا.ت : اونو گفت و یه دفعه دو تا پسر منو نگه داشتن کوک اومد و صورتم رو گرفت و ماسکم رو داد پایین ...
ویو کوک : به نکرام گفتم نگهش دارن صورتش رو گرفتم و ماسکش رو باز کردم با دیدن چهرش قلبم لرزید خیلی خوشگل بود چشمای عسلی با موهای حالتی به رنگ خرمایی داشت پوست سفید و بینی و لب کوچولو از زیبایش شکه شده بودم واقعا من من نمیدونستم دختری که عاشقش شدم همچین زیبایی داشته باشه یه دفعه زنگ خورد و ا.ت هولم داد اون ور و ماسکش رو زد و دوید اون ور .....
☆ پرش زمانی به اتمام مدرسه ....
ویو ا.ت : از کوک متنفرم زود تر از همه از کلاس بیرون اومدم و به سمت خونه حرکت کردم رسیدم خونه به بابام سلامی کردم و رفتم داخل اتاقم بعد دو ساعت زنگ درمون رو زدن بابام خونه نبود پس من رفتم و در رو باز کردم ..... با دیدن اون شکه شدم .....
ا.ت : کوک .... تو اینجا چیکار میکنی ؟
کوک : خودت چی ؟؟ عجب خونه ای
ا.ت : ببند چیکار داری ؟
کوک : طلبکارم تو چی ؟؟
ا.ت : دختر صاحب خونم طلبکار چی ؟
کوک : عه پس طرف باباته خب راستش بابات بهم یه پول زیادی بدهکاره ..... میتونم بیام تو ؟؟
ا.ت : آره بیا برو رو کاناپه بشین بابام الان ۱۰ دیقهای میاد ......
کوک : اوکی ممنون .....
ویو کوک : از اینکه ا.ت دختر مردیه که بهم بدهکاره شکه شدم یه تصمیم اساسی گرفتم که ......
☆وقتی تورو بخاطر بدهی بابات گرفته
( # پارت ۲ )
ویو ا.ت : اونو گفت و یه دفعه دو تا پسر منو نگه داشتن کوک اومد و صورتم رو گرفت و ماسکم رو داد پایین ...
ویو کوک : به نکرام گفتم نگهش دارن صورتش رو گرفتم و ماسکش رو باز کردم با دیدن چهرش قلبم لرزید خیلی خوشگل بود چشمای عسلی با موهای حالتی به رنگ خرمایی داشت پوست سفید و بینی و لب کوچولو از زیبایش شکه شده بودم واقعا من من نمیدونستم دختری که عاشقش شدم همچین زیبایی داشته باشه یه دفعه زنگ خورد و ا.ت هولم داد اون ور و ماسکش رو زد و دوید اون ور .....
☆ پرش زمانی به اتمام مدرسه ....
ویو ا.ت : از کوک متنفرم زود تر از همه از کلاس بیرون اومدم و به سمت خونه حرکت کردم رسیدم خونه به بابام سلامی کردم و رفتم داخل اتاقم بعد دو ساعت زنگ درمون رو زدن بابام خونه نبود پس من رفتم و در رو باز کردم ..... با دیدن اون شکه شدم .....
ا.ت : کوک .... تو اینجا چیکار میکنی ؟
کوک : خودت چی ؟؟ عجب خونه ای
ا.ت : ببند چیکار داری ؟
کوک : طلبکارم تو چی ؟؟
ا.ت : دختر صاحب خونم طلبکار چی ؟
کوک : عه پس طرف باباته خب راستش بابات بهم یه پول زیادی بدهکاره ..... میتونم بیام تو ؟؟
ا.ت : آره بیا برو رو کاناپه بشین بابام الان ۱۰ دیقهای میاد ......
کوک : اوکی ممنون .....
ویو کوک : از اینکه ا.ت دختر مردیه که بهم بدهکاره شکه شدم یه تصمیم اساسی گرفتم که ......
۶.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.