پارت نهم / part9
پارت نهم / part9
تهیونگ : چشمم به ماشین گرون قیمت و سیاهی خورد.
مردی ازش پیاده شدو در عقب رو باز کرد..
صبرکن!
اون...اون همونکه درو باز کرد! خودشه! میدونستم خودشونن از نفرت و بی اعصابی رگ گردنم بیرون زده بود..
اگه نزدیک میشدم بهشون خب این یکم.. یعنی ضایع بود.. زیاد!
سعی کردم خیلی آروم و ضایع رفتار نکنم بنابر این همونجور که چشمم بهشون بود از خونه دور شدم.
دستامو مشت کردم و لبخندی زدم :
_بالاخره..بالااخره !
یک ساعت تقریبا گذشته بود و من از خونه دور بودم..
روی نیکمت پارکی نشسته بودم و به بچه ها خیره شده بودم.. که با صدای زنگ گوشیم لبخندی از روی خوشحالی رو لبام نشست :
_سلاام بچه هاا! چطوریدد؟
جیهوپ : وای قربان چقدر عوض شدید
_هوسوک منکه فقط چنروز نبودم
جین گریه میکنه*
جین : قرباانن دلمون تنگشده براتون
صدای گریه*
_بچها گوشم کر شد بسه این کارا چیه دیگه بچه نیستید که بعدشم منفقط اومدم به یک...
گرمی دستی رو روی شونه هام حس کردم برگشتم و پشت سرمو نگاه کردم چشمام درشت شد :
_هی! حالا که جامو گرفتی بزار حداقل منم بشینم !
تهیونگ : همونی بود که براش درماشینو باز کردن .. این یعنی رئیسشونه؟
_با توعما ؟
تهیونگ : اوه معذرت میخوام..راستی خیلی چهرتون اشناس..همسایه مون نیستی؟
_نیستی ؟
تهیونگ : اهمم یعنی نیستید ؟
_نمیدونم خودم تازه اومدم ولی خب که چی؟
جین و جیهوپ دادن خودشونو ج.ر میدن:قرباااننننن با کییییی حرف میزنیددددد؟؟؟؟ یاخدااا گروگاننگرفتن شمارو ..نهههه قرباننننننن.
_دوستات منتظرن ادامه بده بهشون بگو برای چی اومدی !
(انصافا زیاد شد پارت بعدی ۵۶ بدلیل امتحاناتدیر میزارم امیدوارم درک کنید)
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
تهیونگ : چشمم به ماشین گرون قیمت و سیاهی خورد.
مردی ازش پیاده شدو در عقب رو باز کرد..
صبرکن!
اون...اون همونکه درو باز کرد! خودشه! میدونستم خودشونن از نفرت و بی اعصابی رگ گردنم بیرون زده بود..
اگه نزدیک میشدم بهشون خب این یکم.. یعنی ضایع بود.. زیاد!
سعی کردم خیلی آروم و ضایع رفتار نکنم بنابر این همونجور که چشمم بهشون بود از خونه دور شدم.
دستامو مشت کردم و لبخندی زدم :
_بالاخره..بالااخره !
یک ساعت تقریبا گذشته بود و من از خونه دور بودم..
روی نیکمت پارکی نشسته بودم و به بچه ها خیره شده بودم.. که با صدای زنگ گوشیم لبخندی از روی خوشحالی رو لبام نشست :
_سلاام بچه هاا! چطوریدد؟
جیهوپ : وای قربان چقدر عوض شدید
_هوسوک منکه فقط چنروز نبودم
جین گریه میکنه*
جین : قرباانن دلمون تنگشده براتون
صدای گریه*
_بچها گوشم کر شد بسه این کارا چیه دیگه بچه نیستید که بعدشم منفقط اومدم به یک...
گرمی دستی رو روی شونه هام حس کردم برگشتم و پشت سرمو نگاه کردم چشمام درشت شد :
_هی! حالا که جامو گرفتی بزار حداقل منم بشینم !
تهیونگ : همونی بود که براش درماشینو باز کردن .. این یعنی رئیسشونه؟
_با توعما ؟
تهیونگ : اوه معذرت میخوام..راستی خیلی چهرتون اشناس..همسایه مون نیستی؟
_نیستی ؟
تهیونگ : اهمم یعنی نیستید ؟
_نمیدونم خودم تازه اومدم ولی خب که چی؟
جین و جیهوپ دادن خودشونو ج.ر میدن:قرباااننننن با کییییی حرف میزنیددددد؟؟؟؟ یاخدااا گروگاننگرفتن شمارو ..نهههه قرباننننننن.
_دوستات منتظرن ادامه بده بهشون بگو برای چی اومدی !
(انصافا زیاد شد پارت بعدی ۵۶ بدلیل امتحاناتدیر میزارم امیدوارم درک کنید)
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
۲۰.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.