تیله های مشکی:)🌚🍃 پارت 6🖤⛓️
تیلههایمشکی🌚🍃
پارت 6 🖤⛓️
من اشک میریختم و راه میرفتم...مهرابم پشت سرم میومد...
(+مهدیس*مهراب)
*مهدیس بزار توضیح بدم
جوابشو نمیدادم:)
*مهدیس ت ک نمیدونی چی سر من اومده بزار تعریف کنم.... مهدیس گوش کن...مهدیس واستاااا...مهدیییس
اعصابم خورد شد برگشتم...
+چیه هان؟ چیه؟ چی رو میخوای توضیح بدی؟ همه چی عین روز روشنه انقدم زر زر نکن اه:)
تند تر از قبل ب راه رفتنم ادامه دادم:)))
*مهدیس من مجبور شدم:)
واستادم...برگشتم...
+چی؟
*مجبور شدم ترکت کنم...
+تعریف کن...
*الان نمیشه داری میلرزی بیا یه تاکسی بگیریم برگردیم خونه پارسا بعدن سرفرصت صبت میکنیم...
+من برنمیگردم اون سگ دونی! تعریف میکنی یا برم وسط خیابون خدمو ب کشتن بدم(داد میزدم)
*مهدیس داری میلرزی!
راس میگف داشتم یخ میزدم...
+تعریف کنننن:))))
اومد نزدیکم دستمو گرف یه تاکسی گرف سوار شدیم...
تو ماشین مجبور بودم ساکت باشم...
یه جایی پیاده شدیم ک اصن فکرشم نمیکردم...
*بیا بریم تو خونه...
+من با تو بهشتم نمیام...
*مهدیس لج نکن بیا بریم تو برات تعریف میکنم...
+اوف بش...
کلید درآورد رفتیم تو یه خونه ای... خونه نبود لنتی قصر بود...
رفتم روی یکی از مبلاش نشستم... مهراب اومد و یه لیوان قهوه داغ بهم داد بعدم نشست کنارم...
+خب تعریف کن...
*یادته که... بعد از مرگ خاله و شوهر خالم... مهشاد داغون شد...
+اوهوم یادمه... دقیقا یه ماه بعد اون ولم کردی رفتی...
*میشه هی نزنی تو سرم؟
+ن نمیشه:)
*😐... خب... بعدش بابام مجبورم کرد ببرمش ترکیه و پیشش بمونم...
(فلش بک ب 1 سال پيش)
مهراب:
با مهدیس تو رستوران بودم...
(+مهدیس*مهراب)
+مهراااااب!
*جونمممم!
+من سیب زمَنی موخاااام
*الان یه پیتزا کاملو خوردی😐
+ینی میگی زیاد میخورمممم؟؟؟😤
*ن عشقم فق من برشکست میشم😐💔
زد زیر خنده... وای ک چقد خندههاش قشنگه... غرق دیدن مهدیس بودم ک گوشیم زنگ خورد... بابام بود...
خب خبببب تا فردا پارت بی پارتتت:)))
توروخدا منو نکشین😐💔
پارت 6 🖤⛓️
من اشک میریختم و راه میرفتم...مهرابم پشت سرم میومد...
(+مهدیس*مهراب)
*مهدیس بزار توضیح بدم
جوابشو نمیدادم:)
*مهدیس ت ک نمیدونی چی سر من اومده بزار تعریف کنم.... مهدیس گوش کن...مهدیس واستاااا...مهدیییس
اعصابم خورد شد برگشتم...
+چیه هان؟ چیه؟ چی رو میخوای توضیح بدی؟ همه چی عین روز روشنه انقدم زر زر نکن اه:)
تند تر از قبل ب راه رفتنم ادامه دادم:)))
*مهدیس من مجبور شدم:)
واستادم...برگشتم...
+چی؟
*مجبور شدم ترکت کنم...
+تعریف کن...
*الان نمیشه داری میلرزی بیا یه تاکسی بگیریم برگردیم خونه پارسا بعدن سرفرصت صبت میکنیم...
+من برنمیگردم اون سگ دونی! تعریف میکنی یا برم وسط خیابون خدمو ب کشتن بدم(داد میزدم)
*مهدیس داری میلرزی!
راس میگف داشتم یخ میزدم...
+تعریف کنننن:))))
اومد نزدیکم دستمو گرف یه تاکسی گرف سوار شدیم...
تو ماشین مجبور بودم ساکت باشم...
یه جایی پیاده شدیم ک اصن فکرشم نمیکردم...
*بیا بریم تو خونه...
+من با تو بهشتم نمیام...
*مهدیس لج نکن بیا بریم تو برات تعریف میکنم...
+اوف بش...
کلید درآورد رفتیم تو یه خونه ای... خونه نبود لنتی قصر بود...
رفتم روی یکی از مبلاش نشستم... مهراب اومد و یه لیوان قهوه داغ بهم داد بعدم نشست کنارم...
+خب تعریف کن...
*یادته که... بعد از مرگ خاله و شوهر خالم... مهشاد داغون شد...
+اوهوم یادمه... دقیقا یه ماه بعد اون ولم کردی رفتی...
*میشه هی نزنی تو سرم؟
+ن نمیشه:)
*😐... خب... بعدش بابام مجبورم کرد ببرمش ترکیه و پیشش بمونم...
(فلش بک ب 1 سال پيش)
مهراب:
با مهدیس تو رستوران بودم...
(+مهدیس*مهراب)
+مهراااااب!
*جونمممم!
+من سیب زمَنی موخاااام
*الان یه پیتزا کاملو خوردی😐
+ینی میگی زیاد میخورمممم؟؟؟😤
*ن عشقم فق من برشکست میشم😐💔
زد زیر خنده... وای ک چقد خندههاش قشنگه... غرق دیدن مهدیس بودم ک گوشیم زنگ خورد... بابام بود...
خب خبببب تا فردا پارت بی پارتتت:)))
توروخدا منو نکشین😐💔
۴۲.۱k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.