زیبایی روح

زیبایی روح


پارت "۱
نکته (درحال حاضر داستان هایی که تعریف میشه در دنیایی موازی اتفاق افتاده دنیایی که بعد مرگ به اونجا میرید)
ویو لونا..

رفته بودم کافه نارگیل کافه مورد علاقم با دوستم ، داشتم میرفتم سفارش بدم که از کنار یه مردی رد شدم ،چه حس عجیبی بهش داشتم، اه ولش کن مهم نیست.سفارش دادم رفتم نشستم کنار ویانا(دوستش) نگام به اون پسره بود اون پسره هم همینطور. چرا یخ کرده بودم؟ چرا بدنم مور مور شد؟

ویو جونگکوک..

تنها رفته بودم یه کافه جدید تاحالا اونجا نرفته بودم، رفتم سفارش دادم داشتم بر می گشتم سمت میزم که از کنار یه دختره رد شدم حسی بهش داشتم که تاحالا نداشتم.همش نگام بهش بود . قلبم نا آروم بود لعنتی!
این حس عادی بود؟
چرا تاحالا با کسی تجربش نکرده بودم؟


ببخشید میدونم بد و کم شد آخر شب ح صله ندارن داستان اصلی از پارت بعد شروع میشه .