طوفان عشق پارت پنجاه و دو مهدیه عسگری
#طوفان_عشق #پارت_پنجاه_و_دو #مهدیه_عسگری
مشغول بازی با ناخونای بلندم شدم که صدای پرتمسخر آراد بلند شد:ببینم پدر و مادرت بهت یادت ندادن که وقتی توی جمعی میری که از قضا ازتم بزرگترن باید سلام کنی نه اینکه مثل اسکولا بری بشینی یه گوشه؟!.....
اوه شایدم نه فقط بهت هرزگی و آویزون بودن و یاد دادن ......ببینم اصلا پدر و مادری هم داری؟!......
با شنیدن این حرفاش احساس میکردم دود داره از کلم میزنه بیرون.......
این به پدر و مادر من توهین کرد؟!....توهین هایی که به خودم کرد به کنار.....چرا به پدر و مادرم اهانت کرد؟!.....پدر و مادر من که از گلم پاک ترن؟!
با عصبانیت از جام بلند شدم و گفتم:اصلا میدونی چیه تو رو در حدی نمی بینم که بخوام حتی بهت سلامم بکنم......
چون تو حتی ارزش سلام کردنم نداری....یه آدم بی ارزش و از خود راضی و عوضی هستی......که همرو از نوک دماغت میبینی......هه دو قرون پول دور و برت دیدی هوا برت داشتی فکر کردی کسی هستی؟!......
نه آقا تو هیچی نیستی.....بدون پول هیچی نیستی.....دفعه ی اخرتم باشه به پدر و مادر پاک من توهین میکنی......
همه ی صفت هایی هم که به من و خانوادم دادی هم لایق خوده عوضیت....اصلا شاید پدر و مادرت تو رو اینطوری تربیت کردن و تو هیچ تقصیری ......
با خوردن سیلی محکمی که به گوشم خورد حرفم نصفه نیمه موند.....
با چشمای گشاد شده نگاش کردم که با چشمای سرخ شده بهم خیره شد و با تهدید گفت:دفعه ی آخرت باشه زبونت و برای من دراز میکنی دختره ی گدا گشنه ی عوضی......
تو فکر کردی کی هستی؟!..... من اراده کنم با یه اشاره صدتا مثله تو زیرمن....
خیلی خودتو دست بالا گرفتی.....
درحدی نیستی که به خوای به من توهین کنی و شاخ بشی واسم و به پدر و مادرم توهین کنی.....
صدای (بس کن )آرمین بلند شد که منم متقابلاً محکم زیر گوشش زدم که سرش به سمت راست برگشت....
با تهدید انگشتمو تکون دادم و گفتم:دفعه ی آخرت باشه دستای کثیفت و روی من بلند میکنی و به من سیلی میزنی......
من هرچی هم باشم از توی هرزه بهترم که با هزار نفری.....
مشغول بازی با ناخونای بلندم شدم که صدای پرتمسخر آراد بلند شد:ببینم پدر و مادرت بهت یادت ندادن که وقتی توی جمعی میری که از قضا ازتم بزرگترن باید سلام کنی نه اینکه مثل اسکولا بری بشینی یه گوشه؟!.....
اوه شایدم نه فقط بهت هرزگی و آویزون بودن و یاد دادن ......ببینم اصلا پدر و مادری هم داری؟!......
با شنیدن این حرفاش احساس میکردم دود داره از کلم میزنه بیرون.......
این به پدر و مادر من توهین کرد؟!....توهین هایی که به خودم کرد به کنار.....چرا به پدر و مادرم اهانت کرد؟!.....پدر و مادر من که از گلم پاک ترن؟!
با عصبانیت از جام بلند شدم و گفتم:اصلا میدونی چیه تو رو در حدی نمی بینم که بخوام حتی بهت سلامم بکنم......
چون تو حتی ارزش سلام کردنم نداری....یه آدم بی ارزش و از خود راضی و عوضی هستی......که همرو از نوک دماغت میبینی......هه دو قرون پول دور و برت دیدی هوا برت داشتی فکر کردی کسی هستی؟!......
نه آقا تو هیچی نیستی.....بدون پول هیچی نیستی.....دفعه ی اخرتم باشه به پدر و مادر پاک من توهین میکنی......
همه ی صفت هایی هم که به من و خانوادم دادی هم لایق خوده عوضیت....اصلا شاید پدر و مادرت تو رو اینطوری تربیت کردن و تو هیچ تقصیری ......
با خوردن سیلی محکمی که به گوشم خورد حرفم نصفه نیمه موند.....
با چشمای گشاد شده نگاش کردم که با چشمای سرخ شده بهم خیره شد و با تهدید گفت:دفعه ی آخرت باشه زبونت و برای من دراز میکنی دختره ی گدا گشنه ی عوضی......
تو فکر کردی کی هستی؟!..... من اراده کنم با یه اشاره صدتا مثله تو زیرمن....
خیلی خودتو دست بالا گرفتی.....
درحدی نیستی که به خوای به من توهین کنی و شاخ بشی واسم و به پدر و مادرم توهین کنی.....
صدای (بس کن )آرمین بلند شد که منم متقابلاً محکم زیر گوشش زدم که سرش به سمت راست برگشت....
با تهدید انگشتمو تکون دادم و گفتم:دفعه ی آخرت باشه دستای کثیفت و روی من بلند میکنی و به من سیلی میزنی......
من هرچی هم باشم از توی هرزه بهترم که با هزار نفری.....
۹.۵k
۲۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.