پارت
پارت ¹²
(بادیگارد هات❤️🔥)
ثورا عصبی سری تکون داد و با پاهاش ضرب میگرفت.
انگار دوباره برگشته بود به همون اخلاق مگسیش.
منم اینجا داشتم مگس میپروندم که نامجون و جین و جیمینو شوگا وارد شدن.
اصلا با سیسی اومدن خودم موندم پشمام ریخت.
جونم جذبه.
با یه لبخند ملیح گفتن:
_سلام از دیدنتون خوش بختیم.
نمیدونم چرا خندم گرفت که قهقه زدم.
با خنده گفتم:
_فعلا زوده واسه خوشبخت شدن چون هرکی با من بوده بدبخت شده.
دوباره شروع کردم به خندیدن که ثورا یه زیر پایی گرفت که با مخ رفتم تو دیوار.
حالا نوبت اون بود بخنده.
حالا نخند کی بخند.
بقیه هم طوری نگامون میکردن که انگار با یک موجود ماورایی مواجه شدم.
(بادیگارد هات❤️🔥)
ثورا عصبی سری تکون داد و با پاهاش ضرب میگرفت.
انگار دوباره برگشته بود به همون اخلاق مگسیش.
منم اینجا داشتم مگس میپروندم که نامجون و جین و جیمینو شوگا وارد شدن.
اصلا با سیسی اومدن خودم موندم پشمام ریخت.
جونم جذبه.
با یه لبخند ملیح گفتن:
_سلام از دیدنتون خوش بختیم.
نمیدونم چرا خندم گرفت که قهقه زدم.
با خنده گفتم:
_فعلا زوده واسه خوشبخت شدن چون هرکی با من بوده بدبخت شده.
دوباره شروع کردم به خندیدن که ثورا یه زیر پایی گرفت که با مخ رفتم تو دیوار.
حالا نوبت اون بود بخنده.
حالا نخند کی بخند.
بقیه هم طوری نگامون میکردن که انگار با یک موجود ماورایی مواجه شدم.
- ۱.۱k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط