🖤Не трогай книгу📕
🖤Не трогай книгу📕
۳۰
پسرک یاد معشوقه اش افتاد .
ات دقیقا مانند او بود .
_ای کاش هیچ وقت عاشق اون نمی شدم !
آهی کشیدو بعد دخترک و بلند کرد.
بغلش کردو از پله ها بالارفت.
الان از ترسناک بودنش زده بود ؟
چش شده بود انگار به آرامش رسیده بود.
پوزخند زد و پله آخرو پشت سر گزاشت.
یاد حرف یونگی برادرش افتاد.
&اگر بخوام باهات روراست باشم برادر من قدرت و انتخاب می کنم .
حرصش گرفت،اون عوضی همه چیزش وگرفت.
حتی مادرش و !
ولی الان تو گور خوابیده بود.
دل پسرک یک هو گرفت .
دخترک و روی تخت گزاشت و کنارش نشست.
نگاهش و از پنجره گرفت و به دخترک
نگاه کرد ،زیبایی دخترک فریبنده بود .
دستش و روی موهای لخت و خوشگل دخترک
کشید و زمزمه کرد.
_این دفعه مال منی ! فقط فقط من!
×ولی جیمین تویه شیطانی !
_برام مهم نیست .
×ممکنه اونم طلسم بشه .
_تو نویسنده ای تو تعین میکنی که من به معشوقم برسم یانه !
×درسته ولی داستان زندگی رو رقم میزنه .
_فقط ات و می خوام .
×باش .
___________________________________________________________
Like.3.
kamint .20
۳۰
پسرک یاد معشوقه اش افتاد .
ات دقیقا مانند او بود .
_ای کاش هیچ وقت عاشق اون نمی شدم !
آهی کشیدو بعد دخترک و بلند کرد.
بغلش کردو از پله ها بالارفت.
الان از ترسناک بودنش زده بود ؟
چش شده بود انگار به آرامش رسیده بود.
پوزخند زد و پله آخرو پشت سر گزاشت.
یاد حرف یونگی برادرش افتاد.
&اگر بخوام باهات روراست باشم برادر من قدرت و انتخاب می کنم .
حرصش گرفت،اون عوضی همه چیزش وگرفت.
حتی مادرش و !
ولی الان تو گور خوابیده بود.
دل پسرک یک هو گرفت .
دخترک و روی تخت گزاشت و کنارش نشست.
نگاهش و از پنجره گرفت و به دخترک
نگاه کرد ،زیبایی دخترک فریبنده بود .
دستش و روی موهای لخت و خوشگل دخترک
کشید و زمزمه کرد.
_این دفعه مال منی ! فقط فقط من!
×ولی جیمین تویه شیطانی !
_برام مهم نیست .
×ممکنه اونم طلسم بشه .
_تو نویسنده ای تو تعین میکنی که من به معشوقم برسم یانه !
×درسته ولی داستان زندگی رو رقم میزنه .
_فقط ات و می خوام .
×باش .
___________________________________________________________
Like.3.
kamint .20
۸.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.