🖤Не трогай книгу📕

🖤Не трогай книгу📕
۳۱
×درست بود هیچ کس از داستان اصلی با خبر نبود !
(سلسله مین ...پادشاهی پارک ...یونگی )
(یونگی =&)
&اگر جیمین به سوزی علاقه داره باید بمیره !
♤این درست نیست عالی جناب !
&جادوگر اعظم تو خوب میدونی جیمین چه جوری !
♤اما اون برادر شماس !
&برام مهم نیست ! پس نفرینش کن
♤ب بله قربان !ساشا
●بله ارباب
♤ج جیمین و نفرین کن .
●اما ارباب
♤همین که گفتم.
●چ چشم .
×اون شب روز های آخر زندگی برادر کوچک بود .
روز هایی که قرار بود به خون آلوده بشه .
ساشا دل رحمی کرده بود و جیمین و به عنوان یک پادشاه طلسم کرد .
پادشاهی که در آینه و قبر باید میموند !
جیمین قدرت مند شد ولی ساشا جلوی اورا نگرفت.
و گزاشت تا انتقام خودش و از برادر بی رحمش بگیره ولی بعد خودش به دست اربابش کیم تهیونگ طلسم و تبعید شد .
جیمین غیرقابل کنترل شد و جهنم و از سر حرص به زمین آورد.
اون همه انسان های شهر را قتل عام کرد و کشت .
و بعدش تهیونگ جسم اورا در قبری داخل زیر زمین خانه و روح اورا در آینه تبعید کرد.
__________________________________________________________
Like . 33
kamint .23