پـارت⑧④
پـارت⑧④
فوری گرفتمش صورتش مقابل صورتم بود صدای نفساش و گرمای تنش و قشنگ حس میکردم ......
نمـی ـ دانــم ـ گنـاه ـ تـوسـت ـ یـا ـ عیـب ـ چشـم ـ هـای ـ مـن
ایـنکه ـ بعـد ـ از ـ تـو ـ تمـــام ـ عـالم ـ از ـ چشـمم ـ افتـاده انـــد
کاش مال من بود و یه دل سیر بغلش میکردم و بهش میگفتم میدونی چقدر نگرانت شده بودم میدونی اما اون مال من نیست من اونو دوست دارم اونکه
من و دوست نداره ترنم:سـ پنتا ـ جـانـ.. حواسم نبود دارم چی میگم فوری گفتم:بله ترنم:میشـ ه ولم کنی ـ هـا ببخشید و دستمو از دورش برداشتم
ترنم:اینجا چیکار می کنی؟ ـ بهتره من بگم اینجا چیکار می کنی میدونی چقدر دنبالت گشتیم میدونی چقدر بهت زنگ زدیم الان دخترا از نگرانی دارن میمیرن
ترنم:من فقط اومدم یه دوری زدم ـ خب حالا این به درک دختر د آخه چرا گوشیتو جواب نمیدی چرا گوشیت خاموشه؟ ترنم:گوشیم تو ماشینه حتما
شارژش تموم شده ـ خیلی خب حالا بیا بریم خونه بچه ها نگرانن بعیدم نیست شاید تا الان زنگ زده باشن پلیس ترنم:پس بدو بریم ـ با ماشین
خودت میای ترنم:آره دیگه نمیشه که ماشینم و اینجا ول کنم ـ خیلی خب پشت سر من بیا ترنم:باشه و رفت و سوار ماشینش شد منم سوار ماشین
شدم تا بریم.
مارال
سامی:اینم جواب نمیده که ترنم کم بود سپنتا هم بهش اضاف شد
ـ کاش به پلیس خبر میدادیم خیلی صبر کردیم سلین: مارال راست میگه
سامیار اومد زنگ بزنه که سلین گفت:بچه ها اومدن اومدن بیاین فوری رفتیم دم در دیدیدم سپنتا و ترنم صحیح و سالم وایسادن فوری پریدیم بغل ترنم
آریانا:ببخشید آبجی تقصیر من شد که تو رفتی ترنم لبخند زد و گفت:این چه حرفیه من فقط رفتم یه دور بزنم حال و هوام عوض شه ببخشید شمارم نگران
کردم. ـ حالا بیاین تو یه چیزی بخورین بیاین اومدن تو و نشستن رو مبل
ـ حالا کجا بودین؟ ترنم:من رفته بودم بالای شهر تا شهر و ببینم که سپنتا
رو هم اونجا دیدم سورن:یعنی یهویی هم و دیدید؟ سپنتا:نه باهم قرار
داشتیم میخواستیم شما هم نفهمید حرفایی میزنیا ترنم:والـله
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا. #با ـ لایـ💜ـک ـ و ـ کـامنـ👽ـت ـ هـاتـون ـ بتـرکـونیـن.
فوری گرفتمش صورتش مقابل صورتم بود صدای نفساش و گرمای تنش و قشنگ حس میکردم ......
نمـی ـ دانــم ـ گنـاه ـ تـوسـت ـ یـا ـ عیـب ـ چشـم ـ هـای ـ مـن
ایـنکه ـ بعـد ـ از ـ تـو ـ تمـــام ـ عـالم ـ از ـ چشـمم ـ افتـاده انـــد
کاش مال من بود و یه دل سیر بغلش میکردم و بهش میگفتم میدونی چقدر نگرانت شده بودم میدونی اما اون مال من نیست من اونو دوست دارم اونکه
من و دوست نداره ترنم:سـ پنتا ـ جـانـ.. حواسم نبود دارم چی میگم فوری گفتم:بله ترنم:میشـ ه ولم کنی ـ هـا ببخشید و دستمو از دورش برداشتم
ترنم:اینجا چیکار می کنی؟ ـ بهتره من بگم اینجا چیکار می کنی میدونی چقدر دنبالت گشتیم میدونی چقدر بهت زنگ زدیم الان دخترا از نگرانی دارن میمیرن
ترنم:من فقط اومدم یه دوری زدم ـ خب حالا این به درک دختر د آخه چرا گوشیتو جواب نمیدی چرا گوشیت خاموشه؟ ترنم:گوشیم تو ماشینه حتما
شارژش تموم شده ـ خیلی خب حالا بیا بریم خونه بچه ها نگرانن بعیدم نیست شاید تا الان زنگ زده باشن پلیس ترنم:پس بدو بریم ـ با ماشین
خودت میای ترنم:آره دیگه نمیشه که ماشینم و اینجا ول کنم ـ خیلی خب پشت سر من بیا ترنم:باشه و رفت و سوار ماشینش شد منم سوار ماشین
شدم تا بریم.
مارال
سامی:اینم جواب نمیده که ترنم کم بود سپنتا هم بهش اضاف شد
ـ کاش به پلیس خبر میدادیم خیلی صبر کردیم سلین: مارال راست میگه
سامیار اومد زنگ بزنه که سلین گفت:بچه ها اومدن اومدن بیاین فوری رفتیم دم در دیدیدم سپنتا و ترنم صحیح و سالم وایسادن فوری پریدیم بغل ترنم
آریانا:ببخشید آبجی تقصیر من شد که تو رفتی ترنم لبخند زد و گفت:این چه حرفیه من فقط رفتم یه دور بزنم حال و هوام عوض شه ببخشید شمارم نگران
کردم. ـ حالا بیاین تو یه چیزی بخورین بیاین اومدن تو و نشستن رو مبل
ـ حالا کجا بودین؟ ترنم:من رفته بودم بالای شهر تا شهر و ببینم که سپنتا
رو هم اونجا دیدم سورن:یعنی یهویی هم و دیدید؟ سپنتا:نه باهم قرار
داشتیم میخواستیم شما هم نفهمید حرفایی میزنیا ترنم:والـله
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا. #با ـ لایـ💜ـک ـ و ـ کـامنـ👽ـت ـ هـاتـون ـ بتـرکـونیـن.
۱۲.۸k
۲۲ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.