ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه

‌ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه
تا دهنشو باز میڪرد آب می رفت تو دهنش ، نمی تونست بگه
دست ڪردم تو آکواریوم درش آوردم
شروع کرد از خوشحالے بالا پایین پریدن
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو
اینقد بالا پایین پرید خسته شد خوابید
دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب
ولی الان چند ساعته بیدار نشده
یعنی فکر ڪنم بیدار شده
دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب ...

حڪایتِ رفتار بعضی از آدم ها است ڪه ڪنارمون هستن . دوستشون داریم و دستمون دارن ولی مارو
نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارن بهترین رفتار رو با می ڪنند

#خسرو_شکیبایی
دیدگاه ها (۱۲)

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

ما که خودمان را پنهان می کنیمدر تابستاندر چمدان های نقره اید...

کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی...اگر مثلا سر ساعت چهار بعد...

دوست داشتن زوری نیست!اختیاری ست ...اِداری هم نیست،ساعت کار ن...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط