آن بوسه ی آخر که گرفتم اثرش هست

آن بوسه ی آخر که گرفتم اثرش هست
بر روی لبم طعم غلیظ شکرش هست

تعبیر دل انگیز لب و یک بغل آغوش
در قهوه ی قاجاری چشم قجرش هست

خندید و غزل ریخت از آن خنده زیباش
با خنده غزل گفتن و کشتن نظرش هست

تا بازی ما حکم و ورق "آس" نگاهی ست
محکوم دلم با کُت و آخر خبرش هست

من عاشق خونین دل و او ظالم و افسوس
درگیر فقط.. شاید و امّا.. اگرش هست

آشفته ی چشمش شده ام داده ام از دست
آرام و قرارم به خدا تا شررش هست

او شاعره ی پنجه توانای هنرمند
رنجاندن این شاعر عاشق هنرش هست.....
دیدگاه ها (۶)

باز کن چشم دلت را تا ببینی عشق من خرمنی از مهربانی با تو خند...

تــو تمنای مـــنُجــــــــــان مــــــن ُ یــــار مــنـی .....

شهریارت می شوم ، دار و ندارم می شویماه رویم ! اخترِ دنباله د...

یادش بخیر دیشب این موقع پا میشدیم می نوشتیم دعای روز ......م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط