🍃 🌷 🍃
🍃 🌷 🍃
به شانه ام زد و گفت یک خورده جا به جا شو تا من هم ببینم...!!!
با کمی اخم نگاهش کردم!
گفت ، ها؟
خدا ندیده ای؟
گفتم چرا؛خدای اینطوری ندیده ام!
توی چشمهایم زل زد و گفت خب؛
حالا ببین!
چیزی نداشتم بگویم، پس جا باز کردم؛
خدا تا نشست کنارم گفت:
وااااااای ترنج جانم!!
تا حالا در خواب ندیده بودمت
آن هم با موهایی که ریخته روی صورتت!
گفتم، زیباست،نه؟
گفت آرااااام!
بیدارش میکنی!
چشم هایت را هم درویش کن!
مات و مبهوت نگاهش میکردم که گفت:
زود کاغذ و قلم برایم بیاور!
گفتم برای...؟
گفت حالا هوس شاعر شدن کردم!
آخ ترنج...
تو،اینگونه زیباترین آیه از سوره ی عشق شدی!
همین قدر آرام،همین قدر عمیق!
#حامد_نیازی
#خوب_بخوابی
#شبتون_خوش
به شانه ام زد و گفت یک خورده جا به جا شو تا من هم ببینم...!!!
با کمی اخم نگاهش کردم!
گفت ، ها؟
خدا ندیده ای؟
گفتم چرا؛خدای اینطوری ندیده ام!
توی چشمهایم زل زد و گفت خب؛
حالا ببین!
چیزی نداشتم بگویم، پس جا باز کردم؛
خدا تا نشست کنارم گفت:
وااااااای ترنج جانم!!
تا حالا در خواب ندیده بودمت
آن هم با موهایی که ریخته روی صورتت!
گفتم، زیباست،نه؟
گفت آرااااام!
بیدارش میکنی!
چشم هایت را هم درویش کن!
مات و مبهوت نگاهش میکردم که گفت:
زود کاغذ و قلم برایم بیاور!
گفتم برای...؟
گفت حالا هوس شاعر شدن کردم!
آخ ترنج...
تو،اینگونه زیباترین آیه از سوره ی عشق شدی!
همین قدر آرام،همین قدر عمیق!
#حامد_نیازی
#خوب_بخوابی
#شبتون_خوش
۶۱۱
۱۹ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.