پارت

#پارت_21
آقای مافیا ♟🎲

و از کلاس بیرون زدم و مستقیم  پیش آقای موسوی رفتم و گفتم:

+آقای موسوی  غیر از کلاس بزرگسالان من
کلاس دیگه ای هم هست

_ بله چطور؟

با بغض گفتم:

+ ازتون خواهش میکنم که آقای سینا کریمی رو به یه کلاس دیگه منتقل کنید

_ خیر خانم سالاری امکان پذیر نیست

التماس کردم خواهش کردم هرچی گفتم قبول نکردن دیدم نمیتونم کاری کنم پس برگشتم سر کلاسم

# سامیار

معلم اومد سر کلاس و من با دیدنش سر درد عجیبی گرفتم سرم و رو میز گذاشتم تا سردردم خوب بشه

یکم که حالم بهتر شد سرم و از روی میز بلند کردم دیدم داره اسم بچه ها رو میپرسه
نوبتم که شد خودم معرفی کردم و بعد نوبت جلوییم شد که اسمش سینا بود

خانم سالاری با شنیدن اسم سینا از کلاس بیرون
زد
به سینا گفتم:

+ میشناختیش؟

برگشت سمتم و گفت:

_ اره عشقمه که قبلا تو محلمون بود

اخمی کردم و گفتم:

+ چش شد پس الان

_ هیچی بابا فقط فک کنم یاد روزی افتاد که تا مرز مال من شدن رفت  به کارای خوب خوب رسیده بودیم ولی...

نمیدونم چیشد که کنترلم و از دست دادم و یه مشت کاشتم رو صورتش

بعدش از کلاس بیرون زدم تا یکم اب بخورم
همینجوری داشتم میرفتم که صدای خانم سالاری
شنیدم...
#رمان
#roman
#اسمات
#romantic
#عاشقانه
#lovely
#bts
#BTS
#bp#BP#Balckpink
دیدگاه ها (۰)

خبرررر🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺خبررررر📌📌📌📌📌📌📌📌فالوووومون کن📎📎📎📎📎 بکم بگیر🌊🌊🌊🌊...

#پارت_22آقای مافیا ♟🎲صدای خانم سالاری شنیدمکه داشت به مدیر آ...

#پارت_20آقای مافیا ♟🎲#آفاق وارد کلاس شدم و یک دور بچه هارو ر...

رمان مافیایی

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱

اسنیپ❌مدل ویکتوریا سیکرت✅هعیی بچه ها حقیقتا من سه تا رفیق صم...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط