فیک جونگکوک: اتاق۳۱۱
فیک جونگکوک: اتاق۳۱۱
part⁵⁰
*نیم ساعت بعد
ویو چهمین
نیم ساعت گذشته بود و دیگه اون موجود رو ندیدیم
به یه درخت تیکه دادم و نشستم روی زمین
یوری و مینسو کنارم نشستن
یوری: بدجوری چوب رفته توی پات
مینسو: باید دَرش بیاریم
مینسو یه تیکه از لباسش رو پاره کرد و داد دست یوری
مینسو: مامانم پرستار بود برای همین یه چیزای ازش یاد گرفتم
یوری: چهمین خودش دکتره اون بهتر میدونه چیکار کنه
مینسو:الان ما باید یه کاری کنیم خودش نمیتونه
مینسو: چهمینی دیگه نه
+ا...ره.ره
مینسو: خب چهمین دستم رو میزارم روی چوب میخوام دَرش بیارم؛ یوری وقتی درش آوردم اونو میبندی دور پاش؛ چهمین نباید جیغ بزنی باید جلوی جیغ زدنت رو بگیری
+با..ش
مینسو: خوبه
دستم رو گذاشتم رو دهنم و سرم رو به نشونه شروع کن تکون دادم
مینسو دستش رو گذاشت روی چوب
انتظار داشتم آروم دَرش بیاره ولی یهویی کشیدیش بیرون و به زور جلوی جیغ رو گرفتم
اشک از چشمام سرازیر شد
یوری سریع پارچه رو درو پام بست و مینسو سفتش کرد
دستم رو از دهنم برداشتم و نفس نفس میزدم
اشکام رو پاک کردم
مینسو: حالا راه رفتن برات راحتتر میشه
یوری: چجوری از اینجابریم
مینسو: تا جاده فرعی خیلی راه هست و این وقت شبم کسی توی جاده فرعی نیست
+جاده..ای اصلی چی؟(نفس نفس زدن)
مینسو: با ماشین تا جاده اصلی یکساعتنیم راهه با پایی پیدا بیشتره
یوری: تو چجوری آمدی اینجا؟
مینسو: حدود یکماه پیش اُمده بودم جنگل کردی تا از شهر دور باشم، فکر میکردم اینجا خطرناک نیست برای همین توی جنگل چادر زدم، نصف شب بودم که کنار چادر صدای راه رفتن شنیدم با سایهای یه نفر، دستش به چاقو بود برای همین آمدم زنگ بزنم به پلیس ولی آنتن نداشتم برای همین یه چاقو برداشتم که یهو یارو چادر رو پاره کرد و با پشت چاقو زد به گردنم، نقاب خرسی زده بود؛وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی همون ساختمونه به صندلی بسته شدم، ولی خبری از نقاب خرسه نبود، بدنم پُر زخم بود و روی دیوار روبهروم به خون نوشته شده بود"غیر از تو یه نفر دیگه اینجا هست" یکماه سعی کردم تا خودمو با صندلی برسونم به چاقوی روی میز تا دستم رو باز کردم آخرش گلوله تفنگ توی اتاق دیدم برای همین مطمعن شدم که تفنگ هست بعدش سایهای یه چیز بلند رو دیدم همون موجوده بود که رفتن طبقهای پایین فکر کردم رفته برای اینکه فرار کنم دیدم شما دوتا اینجایید بعدشم میدونید
یوری: چرا نکشتت؟
مینسو: نمیدونم هیچی نمیدونم
part⁵⁰
*نیم ساعت بعد
ویو چهمین
نیم ساعت گذشته بود و دیگه اون موجود رو ندیدیم
به یه درخت تیکه دادم و نشستم روی زمین
یوری و مینسو کنارم نشستن
یوری: بدجوری چوب رفته توی پات
مینسو: باید دَرش بیاریم
مینسو یه تیکه از لباسش رو پاره کرد و داد دست یوری
مینسو: مامانم پرستار بود برای همین یه چیزای ازش یاد گرفتم
یوری: چهمین خودش دکتره اون بهتر میدونه چیکار کنه
مینسو:الان ما باید یه کاری کنیم خودش نمیتونه
مینسو: چهمینی دیگه نه
+ا...ره.ره
مینسو: خب چهمین دستم رو میزارم روی چوب میخوام دَرش بیارم؛ یوری وقتی درش آوردم اونو میبندی دور پاش؛ چهمین نباید جیغ بزنی باید جلوی جیغ زدنت رو بگیری
+با..ش
مینسو: خوبه
دستم رو گذاشتم رو دهنم و سرم رو به نشونه شروع کن تکون دادم
مینسو دستش رو گذاشت روی چوب
انتظار داشتم آروم دَرش بیاره ولی یهویی کشیدیش بیرون و به زور جلوی جیغ رو گرفتم
اشک از چشمام سرازیر شد
یوری سریع پارچه رو درو پام بست و مینسو سفتش کرد
دستم رو از دهنم برداشتم و نفس نفس میزدم
اشکام رو پاک کردم
مینسو: حالا راه رفتن برات راحتتر میشه
یوری: چجوری از اینجابریم
مینسو: تا جاده فرعی خیلی راه هست و این وقت شبم کسی توی جاده فرعی نیست
+جاده..ای اصلی چی؟(نفس نفس زدن)
مینسو: با ماشین تا جاده اصلی یکساعتنیم راهه با پایی پیدا بیشتره
یوری: تو چجوری آمدی اینجا؟
مینسو: حدود یکماه پیش اُمده بودم جنگل کردی تا از شهر دور باشم، فکر میکردم اینجا خطرناک نیست برای همین توی جنگل چادر زدم، نصف شب بودم که کنار چادر صدای راه رفتن شنیدم با سایهای یه نفر، دستش به چاقو بود برای همین آمدم زنگ بزنم به پلیس ولی آنتن نداشتم برای همین یه چاقو برداشتم که یهو یارو چادر رو پاره کرد و با پشت چاقو زد به گردنم، نقاب خرسی زده بود؛وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی همون ساختمونه به صندلی بسته شدم، ولی خبری از نقاب خرسه نبود، بدنم پُر زخم بود و روی دیوار روبهروم به خون نوشته شده بود"غیر از تو یه نفر دیگه اینجا هست" یکماه سعی کردم تا خودمو با صندلی برسونم به چاقوی روی میز تا دستم رو باز کردم آخرش گلوله تفنگ توی اتاق دیدم برای همین مطمعن شدم که تفنگ هست بعدش سایهای یه چیز بلند رو دیدم همون موجوده بود که رفتن طبقهای پایین فکر کردم رفته برای اینکه فرار کنم دیدم شما دوتا اینجایید بعدشم میدونید
یوری: چرا نکشتت؟
مینسو: نمیدونم هیچی نمیدونم
۸.۰k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.