اولین عشق زندگیم
اولین عشق زندگیم
P4
(ویو کوک)
دختره درست مثل دختر عموم لونا بود
اخلاقش ، رفتارش، جوری که حرف میزنه
خیلی دلم براش تنگ شده
(مثلاً جونگ کوک و لونا همدیگه رو خیلی دوست داشتن و الان لونا مرده)
معلم داخل کلاس بود ولی از سر جام بلند شدم و رفتم بیرون
توی حیاط نشستم و سیگارم رو درآوردم میخواستم روشن کنم که باد لونا افتادم همیشه بهم میگفت سیگار نکشم
گذاشتمش توی جیبم
چشمام رو بستم و نفس عمیقی کشید
¥ به جئون جونگ کوک نمیاد آنقدر آروم باشه (پوزخند)
_برو پی کارت دعوا رو شروع نکن
¥ هه دعوا فکر کردی میزارم مثل دیروز کتکم بزنی
از جام بلند شدم
_پس تنت میخاره
¥هه مرتیکه .....
با یه مشت به سمتم اومد با جا خالی دادنم پخش زمین شد
_چیشد؟افتادی ؟ اخیی طفلی
¥خفه شو
_بهتره تمومش کنی، درس داریم
به سمت داخل مدرسه قدم برداشتم که صدای زنگ اومد
با سرعت به سمتش رفتم یه مشت توی صورتش زدم
_دلم خنک شد ..با بچه پر رو ها باید اینطوری رفتار کرد
(ویو ا.ت)
داشتم میرفتم توی حیاط که دیدم جونگ کوک داره یکی رو میزنه
پس راست میگفتن واقعا قلدر مدرسه اس
داشتم نگاهش میکردم که با برگشتنش به سمتم نگاهم رو ازش برداشتم
همینطوری داشتم راه میرفتم که سرم به چیز نرمی برخورد کرد
سرم رو بالا آوردم
؟؟؟!؟!
جونگ کوک بود ..ترس توی وجودم جوونه زد جوری که مطمئن بودم رنگ به رخسارم نبود
_لازم نیس بترسی با تو کاری ندارم... هووم؟
+م....من...
حرفم تموم نشده بود که بی حس از کنارم رد شد
نفس عمیقی کشیدم
آدم های دور و برم داشتن در موردم صحبت میکردن بهم نگاه میکردم و در گوش همدیگه چیزی میگفتن
با سرعت به سمت حیاط رفتم ولی محکم خوردم زمین
زانو هام زخم شده بود
+هق...هق...(گریه)
P4
(ویو کوک)
دختره درست مثل دختر عموم لونا بود
اخلاقش ، رفتارش، جوری که حرف میزنه
خیلی دلم براش تنگ شده
(مثلاً جونگ کوک و لونا همدیگه رو خیلی دوست داشتن و الان لونا مرده)
معلم داخل کلاس بود ولی از سر جام بلند شدم و رفتم بیرون
توی حیاط نشستم و سیگارم رو درآوردم میخواستم روشن کنم که باد لونا افتادم همیشه بهم میگفت سیگار نکشم
گذاشتمش توی جیبم
چشمام رو بستم و نفس عمیقی کشید
¥ به جئون جونگ کوک نمیاد آنقدر آروم باشه (پوزخند)
_برو پی کارت دعوا رو شروع نکن
¥ هه دعوا فکر کردی میزارم مثل دیروز کتکم بزنی
از جام بلند شدم
_پس تنت میخاره
¥هه مرتیکه .....
با یه مشت به سمتم اومد با جا خالی دادنم پخش زمین شد
_چیشد؟افتادی ؟ اخیی طفلی
¥خفه شو
_بهتره تمومش کنی، درس داریم
به سمت داخل مدرسه قدم برداشتم که صدای زنگ اومد
با سرعت به سمتش رفتم یه مشت توی صورتش زدم
_دلم خنک شد ..با بچه پر رو ها باید اینطوری رفتار کرد
(ویو ا.ت)
داشتم میرفتم توی حیاط که دیدم جونگ کوک داره یکی رو میزنه
پس راست میگفتن واقعا قلدر مدرسه اس
داشتم نگاهش میکردم که با برگشتنش به سمتم نگاهم رو ازش برداشتم
همینطوری داشتم راه میرفتم که سرم به چیز نرمی برخورد کرد
سرم رو بالا آوردم
؟؟؟!؟!
جونگ کوک بود ..ترس توی وجودم جوونه زد جوری که مطمئن بودم رنگ به رخسارم نبود
_لازم نیس بترسی با تو کاری ندارم... هووم؟
+م....من...
حرفم تموم نشده بود که بی حس از کنارم رد شد
نفس عمیقی کشیدم
آدم های دور و برم داشتن در موردم صحبت میکردن بهم نگاه میکردم و در گوش همدیگه چیزی میگفتن
با سرعت به سمت حیاط رفتم ولی محکم خوردم زمین
زانو هام زخم شده بود
+هق...هق...(گریه)
۱.۷k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.