hi
زخمی که منو تو رو به هم رسوند پارت ⑧④
دیت دراز کردم و دست سه بیوک رو گرفتم خودشو کشید بالا و وامد بالا ولی لحظه اخر تعادلش به هم خورد و بت شد روم خوردم زمین و سه بیوک افتاد روم و لباس ورود به لبام.. یکی توضیح بعد چی ضد خیلی سریع بود دستام رو کمرش بودو اون دستاش رو سینه ام بود انگار وانمود هنوز تحلیل نکرده بود چی شده.. بعد از چند ثانیه سریع خودشو بلند کردو سرش رو انداخت پایین و گفت:واقعا.. واقعا معذرت میخوام نمیخواسم... میدونی از قصد نبود جیم.. 🐶هی دختر اروم باش.. /بلند شدم/میدونم.. اتفاقی وبد پیش میاد.. بیا فراموشش کنیم.. شتر دیدیم ندیدیم.. خوبه؟ 🦚عالیه.. بیاد ادامه بدیم.. / به راهمون ادامه دادیم و حرفی بینمون زد و بدل نشد.. یه سری قاچاق چی رو دیدم.. باهاشون حرف میزدم ویه بیوک پشت سرم وایمستاد.. و پاهاش رو تکون میداد .. بالاخره یکی پیدا کردیم.. باهاش حرف زدیم و قیمت رو طی کردیم.. سه بیوک میگفت از قدیمی ترین قاچاق چی هاست.. خب کی رو جوز کردم پس.. تو راه برگشت سر اون سر بالاییه فهمیدم تو پایین رفتن ازشم مشکل داره.. رفتم پایین وگفتم:سه بیوک بپر میگیرمت.. 🦚مطمئنی؟ 🐶مگه چند کیلویی که نتونم بپر. پرید و گرفتمش باهاش رو دور کمرم حقله کردو گردنم رو بین بازوهاش گرفت نمیدونم مورا ولی دوست نداشتم ار بغلم بیاد بیرون ولی بعدا شر میشد اگه سانگ جی می فهمید گذاشتمش زمین و گفتم تا ظهر نشده بیا برسیم خونه .. 🦚باعش جیمین. برای صدمین باز با شنیدن اسمم از دهنش قلبم لرزید رسیدیم به خونه و تا شب به بگو به خنده با سانگ جی گذشت شب نزدیک های ده جونگ کوک رنگ زد جوابش رو دادم و از خونه اومدم بیرون 🐰جس کار کردی جیمین؟ 🐶بهترنیشون رو برات جور کردم بگو چقدر؟ 🐰؟ 🐶فقط ده میلیون.. بوسم کن حالا 🐰بوس که نه چک ولی میتونم همونت کنم،.. گفتی با کی رفتی ؟ 🐶خواهر رفیقم سه بیوک.. ببین جونگ کوک مثل قرقی بالا میرفت.. اصلا خیلی خوب بود حوری با چاقال چی ها بگو بخند میکرد انگار مثلا باباهاشن.. ترس حالیش نبود که.. کالا سر جم ازش خوشم اومد 🐰منم داره خوشم میاد... بیلیش عمات.. /با شنیدن حرفش چشمام چهارتا شدو گفتم:دیونه اییی... اخه چطوری.. 🐰اونش به من ربط نداره.. بدبخت من تو رو میشناسم میدونم ازش خوشت اومده.. پاشو برش دار بی ازش اینجا مخش رو بزن.. بدون. اسمش چی بود عل سه بیوک راهت نمیدم عمارت بای. قطع کرد 🐶هیونگ هیونگ!. دستی تو موهام کشیدم حالا سانگ جی رو چطوری راضی کنم اصلا شاید نخواد بیاد.. چه گوهی خوردم هاا ویو کوک جیمین قطع کرد گوشی رو گذاشتم رو پا تختی و هانزو م ه تو بغلم خواب بود رو بیشتر بهم ودم فشار دادم بابد داروهاشو میخورد اروم دم گوشش گفتم:بیب... ستاره ی من؟ 🐼اوم؟ 🐰پاشو وقت داروته.. تکونی به خودش داد
فردا میذارم
دیت دراز کردم و دست سه بیوک رو گرفتم خودشو کشید بالا و وامد بالا ولی لحظه اخر تعادلش به هم خورد و بت شد روم خوردم زمین و سه بیوک افتاد روم و لباس ورود به لبام.. یکی توضیح بعد چی ضد خیلی سریع بود دستام رو کمرش بودو اون دستاش رو سینه ام بود انگار وانمود هنوز تحلیل نکرده بود چی شده.. بعد از چند ثانیه سریع خودشو بلند کردو سرش رو انداخت پایین و گفت:واقعا.. واقعا معذرت میخوام نمیخواسم... میدونی از قصد نبود جیم.. 🐶هی دختر اروم باش.. /بلند شدم/میدونم.. اتفاقی وبد پیش میاد.. بیا فراموشش کنیم.. شتر دیدیم ندیدیم.. خوبه؟ 🦚عالیه.. بیاد ادامه بدیم.. / به راهمون ادامه دادیم و حرفی بینمون زد و بدل نشد.. یه سری قاچاق چی رو دیدم.. باهاشون حرف میزدم ویه بیوک پشت سرم وایمستاد.. و پاهاش رو تکون میداد .. بالاخره یکی پیدا کردیم.. باهاش حرف زدیم و قیمت رو طی کردیم.. سه بیوک میگفت از قدیمی ترین قاچاق چی هاست.. خب کی رو جوز کردم پس.. تو راه برگشت سر اون سر بالاییه فهمیدم تو پایین رفتن ازشم مشکل داره.. رفتم پایین وگفتم:سه بیوک بپر میگیرمت.. 🦚مطمئنی؟ 🐶مگه چند کیلویی که نتونم بپر. پرید و گرفتمش باهاش رو دور کمرم حقله کردو گردنم رو بین بازوهاش گرفت نمیدونم مورا ولی دوست نداشتم ار بغلم بیاد بیرون ولی بعدا شر میشد اگه سانگ جی می فهمید گذاشتمش زمین و گفتم تا ظهر نشده بیا برسیم خونه .. 🦚باعش جیمین. برای صدمین باز با شنیدن اسمم از دهنش قلبم لرزید رسیدیم به خونه و تا شب به بگو به خنده با سانگ جی گذشت شب نزدیک های ده جونگ کوک رنگ زد جوابش رو دادم و از خونه اومدم بیرون 🐰جس کار کردی جیمین؟ 🐶بهترنیشون رو برات جور کردم بگو چقدر؟ 🐰؟ 🐶فقط ده میلیون.. بوسم کن حالا 🐰بوس که نه چک ولی میتونم همونت کنم،.. گفتی با کی رفتی ؟ 🐶خواهر رفیقم سه بیوک.. ببین جونگ کوک مثل قرقی بالا میرفت.. اصلا خیلی خوب بود حوری با چاقال چی ها بگو بخند میکرد انگار مثلا باباهاشن.. ترس حالیش نبود که.. کالا سر جم ازش خوشم اومد 🐰منم داره خوشم میاد... بیلیش عمات.. /با شنیدن حرفش چشمام چهارتا شدو گفتم:دیونه اییی... اخه چطوری.. 🐰اونش به من ربط نداره.. بدبخت من تو رو میشناسم میدونم ازش خوشت اومده.. پاشو برش دار بی ازش اینجا مخش رو بزن.. بدون. اسمش چی بود عل سه بیوک راهت نمیدم عمارت بای. قطع کرد 🐶هیونگ هیونگ!. دستی تو موهام کشیدم حالا سانگ جی رو چطوری راضی کنم اصلا شاید نخواد بیاد.. چه گوهی خوردم هاا ویو کوک جیمین قطع کرد گوشی رو گذاشتم رو پا تختی و هانزو م ه تو بغلم خواب بود رو بیشتر بهم ودم فشار دادم بابد داروهاشو میخورد اروم دم گوشش گفتم:بیب... ستاره ی من؟ 🐼اوم؟ 🐰پاشو وقت داروته.. تکونی به خودش داد
فردا میذارم
- ۴.۶k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط