پارت

پارت 8

ویو ات

رفتم دم در که یهو با حرف کوک متوقف شدم

کوک: کجا این وقت شب(اخم)

ات: بتر چیه مگه به رونا هماهتگ کردم

کوک: روز ری هم گفتم با اجازه ی من میری

ویو ات
هوف کلافه ای کشیدم بهش گفتم خب اجازه؟...........
گفت نه

ات: چرا دقیقا

یهو از مبل پاشد اومد سمتم چسبوندم به در اروم زمزمه کرد
منو از این سگ تر نکنننننننننننن
گفتم نه میخبرم
محکم شمونک رو فشار داد به در بلدند با عصبانیت دادزد

کوک: یهت گفتمممم نههههههه(دادد) 😡🤬

ات: چراااا نههههه(داد)

ات

یهو یوره صورتم سوخت اون سیلی زد
گریم گرفت

ات: هقققق چرا میزنیییی😭

ویو ات
یهو موهامو محکمممم تو دستش گرفتتتتت کشون کشون بردم تو اتاقم هلم داد تو اتاق و با داد و عصبانیت گفت

کوک: هیجاااا نمیریییی(دااادد) 😡🤬

و رفت در اتاقم رو قفل کرد لباسم رو عوض کردم رفتم رو تخت زانو هامو بغل کردم و گریه میکردم جا سیلی کوک گوشه ی لبت
رو پاره کردم بودد هققققق
یهو رونا پیام داد

پیام

(یاااااا،اتتت چرااااا نمییاااییییب)

ات:(هقققق..کوکک نزاشتتتت😭😭🥺)

(ایششششش)

پایان پیام

ویو ات
گوشی رو خاموش کردم گذاشتم بالا سرم و اروم خوابیدم

ویو کوک

از کارم پشیمون شدم
ولی عیب نداره بزار ادببب شه تا رو حرفم حرف نزنههههههه

هاییی ببخشید فیک دیر دیر می زارم🥺💕

شرایط پارت بعدد
10تا لایک
2تا کامنت
بایییی
دیدگاه ها (۷)

پروف جدید گم نکنیدبوسسسس هایی ایجا همه چی کدستتتتتتاز نادینا...

700تاییی شدنموننن مبارککککک مرسیی از حمایتاتوننن🥺💕فالو کنید ...

هققق سولییی چراااا رفتییییییفقططط بخارررر اشغال خورااا😭😭😭🥺🥺ا...

ایدهاصکی ازاد چه خفن شدمن حال ندارم درست کنم شما حال داشتین ...

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

عشق مافیایی p8

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط