شعلههایعشق

#شعله_های_عشق
#part_19
جسیکا لبش رو گزید و با همون لباس ها به خوابی رفت که اون رو از درد هاش‌ جدا میکرد ‌‌.... حداقل برای چند ساعت! با صدای زنگ گوشیش به خودش اومد ، اوه الان ساعت ۶ و نیمه؟ سریع بلند شد رژ لبش به رخت خواب سفیدش پس داده بود بی اهمیت بهش لباس‌ش رو درآورد و هوا گرم بود پس تاپ آستین حلقه ایه سفید کوتاه، با یه دامن جین آبی کمرنگ با جلیقه ی ست اش چیزه خوبی بود جلیقه اش استین‌ش تا نصف دستش بود؛ الان مسلما پاهای سفید و خوش فرمش رو انداخته بود بیرون، اما مگه جین زن نداشت؟ ترسی پس نبود گوشیه مدل بالاش رو آماده کرد و یه کیک برداشت و زنگ زد راننده شخصی‌ش سوار ماشین بی ام وه‌ ی مشکی شد و بعد ۱۰ دقیقه ماشین ایستاد جسیکا چشم‌ش رو به شرکت با نمای های سفید داد خیلی بزرگ بود بیخیال و دریغ از تشکری پیاده شد و رفت تو منشی‌ش اخم کرد و پرسید

: شما؟

جسیکا که حس میکرد بهش بی احترامی شده پشت چشمی نازک کرد و گفت
- من؟ من دستیار جدید هستم، دختر دایی رییستون!

منشی که حسابی جا خورده بود گفت

: چیزه خانم میتونین برین طبقه ی آخر، طبقه ی ۱۰

بدون تشکری جسیکا از اونجا به سمته آسانسور و بعد به سمته طبقه ی ۱۰ رفت نفس عمیقی کشید و در زد جین با صدایی که عصبی و غرش مانندی جواب داد

+ مگه نگفتم تا ساعت ۱۰ هیشکی مزاحمم نشه؟

جسیکا در جواب با صدای نازک مانندی گفت

- بهم گفتن بیام پیش شما ! جسیکا هستم جسیکا بارنرز

جین که حالا عصبانیت‌ش خوابیده بود گفت

- خیلی خب، بیا تو

جسیکا وارد اتاق بزرگی شد اونجا رو آنالیز کرد یه میز و صندلی مر از کامپیوتر با حضور جین و یه میز و صندلی بدون هیچ کس تم دارک ، محبوب جسیکا! جسیکا برای اینکه خودش رو پر افاده و خواستار جین نشون نده احترام کوچکی گذاشت و با لحن سرد و بی احساس گفت

- من کجا باید کار کنم؟

جین گفت

+ هوف ؟ اول بگو ببینم، چه رشته ای خوندی؟ ، البته فکر نکنم الفبا بلد باشی

جسیکا بدون معطلی گفت

- تجربی و کامپیوتر

جین اخم کرد و حالت سوالی پرسید

+ دوتا؟ چطور ممکنه؟

جسیکا آب دهنش رو قورت داد و گفت

- ۲ سال تجربی، آقاجون نزاشت ادامه بدم رفتم کامپیوتر خوندم ، ۴ سال کامپیوتر مدرک فوق لیسانس دارم پسر عمو

جین چینی بر روی بینی اش انداخت و لب زد

+ خیلی خب، بشین ساعت ۱۰ هم صبحانه هست ، اگه کارت رو درست انجام ندی بیرون‌ت‌ میکنم!

جسیکا بیخیال روی صندلی‌ش نشست و گفت

- چیکار کنم؟

جین بعد مدت سکوت عذاب آور گفت

+ کار ها‌ی همسرم قبل از اینکه بره لیست داشت اون هارو کامل انجام میدی بعد لیست جدید درست میکنی امروز فقط قبلیا و اگه امروز جدید اومد شده تا شب میمونی ؛ ولی انجام‌ش میدی
دیدگاه ها (۰)

pov:stile Jessica💙🫂

#شعله_های_عشق #part_20#جسیکاهوفی کشیدم، اینهمه کار؟ مگه من ر...

pov:stile Jessica🎧🤫

pov=stile Jessica🎀💅

Part 2ویو تهیونگ:اجازه ورود رو به منشی جانگ دادم.منشی جانگ ب...

سنگدلچپتر * 22 *رفتم توی اتاقم،تمام کمدم رو زیر و رو کردم تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط