پارتنهم

#پارت_نهم


*مهشید*

میخواستم وارد خونه شم که لیلا با حال خیلی بد از خونه خارج شد و رفت باورم نمیشد که سروش اینقدر عاشقش بود و حالا با چهارتا عکس از خونه بیرونش کرد به هر حال برای من مهم نیست وارد خونه که شدم باربد رو دیدم که سعی داشت سروش رو آروم کنه الهه هم که معلوم بود هنوز شکه است سهیل هم که از جلوی من رد شد و از خونه خارج شد و رفت

سروش-هه چطور گولشو خوردم

الهه-خب من که دارم میگم مست بوده نمی دونسته

سروش-کدوم مستی خواهر من وقتی اومد پیش من مست بود اما ن اونقدر

الهه-خب

سروش-یبار دیگه در مورد اون دختر بحث کنید خودتون میدونید من کار دارم باید برم

-باشه خداحافظ سروش جان

تو دلم عروسی بود اما سعی میکردم خودمو ناراحت جلوه بدم وای خدای من کی باورش میشد که عشق بی پایان این دوتا با چهارتا عکس تموم شه بره پی کارش هه

-اخه چطور لیلا همچین کاری رو کرد

باربد با عصبانیتی که سعی میکرد کنترلش کنه گفت-من اونو مثه خواهر نداشته ام میشناسم امکان نداره همچین کاری کرده باشه زیر سنگ هم شده بیگناهیش رو ثابت میکنم

-خیلی خب باشه چرا به من میپری

الهه-مهشید جون تو به دل نگیر باربد عصبی راست میگه باربد چیکار این داری اخه

باربد-الهه عصبیم مگه نمی بینی دختره با اینکه بیگناه بود و من مطمئنما همه چی گردنش افتاد خب مست بوده چه میدونسته قراره همچین بلایی سرش بیارن

-خب دیگه بهتره که من برم

الهه-بودی حالا

-نه دیگه برم بهتره

الهه-باشه هر جور خودت مایلی

از خونه خارج شدم باید سروش رو پیدا میکردم اگه بهش نزدیک میشدم لیلا حالش بدتر از اینی که بود میشد زنگش زدم که خداروشکر برداشت

سروش-بله مهشید

-اوممم سلام سروش جون چون حالت بده میخواستم بدونم کجایی اگه بخوای من به حرفات گوش میدم

سروش-ن لازم نیست

-ااا سروش از صدات معلومه که چقدر حالت بده

سروش-لوکیشن میفرستم

-اوکی منتظرم

و قطع کرد اه خدا دارم عذاب وجدان میگیرم من گفتم فوقش یکم فاصله بینشون میوفته اما حالا...


*سروش*

نمیدونم کار درستی کردم که بهش گفتم بیاد چون واقعا عصبی بودم و بودن یه نفر میتونست کمکم کنه هنوز که هنوز باورم نمیشه که لیلا همچین کاری باهام کرد

مهشید-اه سروش چرا اینکار رو با خودت میکنی میدونم حق داری ناراحت باشی به هر حال تو خیلی دوسش داشتی و اون...

-هه عشق یه عشق یک طرفه

مهشید-خب توام زیاده روی کردی مست بوده چه میدونسته قراره همچین بلایی سرش بیارن

-ن میدونی مشکل از اون نیست مشکل از منه که یه فرصت دیگه بهش دادم

مهشید-سروش منظورت چیه یعنی داری میگی قبلا هم این کار رو کرده بوده

-آره و منه ساده و احمق بخشیدمش

مهشید-چییییی وای من باورم نمیشه

-واقعا چرا باورت نمیشه البته حق هم داری اون خودشو خوب تو دل همه جا میکنه که اگه...
دیدگاه ها (۱)

#پارت_دهم*باربد*امکان نداره همچین چیزی اخه لیلا چرا باید همچ...

#پارت_یازدهممهشید-خب تو قراره نقش نامزد باربد بازی کنی-چی ام...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط