پارت ۲۶
ا/ت رو مخه که برگردم ولی خب چاره ای ندارم کم کم رسیدم در خونه
انگار همه چی عین خودش بود سنگینی اون خونه هنوز هست ادم های این اطراف یه جوری نگات میکنن انگار تو مقصر ورشکسته شدنشونی
واقعا از الان متنفرم حسی که دارم ، اینجا..... اصن برام خوشایند نیست
چرا یهو زد به سرم اخه دختر دیونه شدی اینجا اونم تو؟ اه زجر اوره
هیچ وقت قرار نبود برگردم بیخیال الان چه وقت این حرفاس برم ببینم چه خبره در زدم زنی از پشت ایفون گفت
-بله؟
+سلام ....میشه در رو باز کنید
-دخنر جون مکه نمیدونی خونه صاحب دارع در چی رو باز کنم
+برای اومدن به خونه ی خودم باید وقت قبلی میگرفتم
-منظورم اینکه با کی کار دارید
+میشه یه دقیقه اقای شین رو صدا بزنید
در داشت باز میشد که چند قدم رفتم عقب پنجره ی اتاق بابام بالا بود پرده رو کنار زده بود و سیگاری که کنار لبش بود به من خیره شده بود که یهو در دوباره بسته شد
اینجوری نمیشه
هیییییی اقای شینننن فکر نکن میتونی پشت این عمارت خراب شدت قایم بشی بهتر در رو باز کنی نیومدم بمونم اومدم حرفففف بزنیم عیچ وقتم از کارم پشیمون نیستم (با داد)
نگاه بقیه بهم دوخته شده بود ولی بازم برام مهم نبود اون قبلا ابروی منو. برده بود اینم روش حداقل به عنوان یه عوضی خوب شناخته میشم ..........
.......................................................................................................................
فلش بک
کوک :بعد از اینکه حالم بهتر شد رفتم تو بیمارستان دنبال ا/ت گشتم ولی نبود از جیمین پرسیدم اما چیزی بهم نگفت خواستم بهش زنگ بزنم که گوشیم رو تو سوپری مردع جا گذاشتم برگشتم اومدم بهش زنگ بزنم پیامش رو دیدم که نوشته بود
کوک ممنون که تا این لحظه مراقبم بودی و اوقات قشنگی رو برام ساختی اما الان تصمیم احمقانه ای گرفتم و سعی میکنم یکم تنها باشم میخوام برم یه سفر موقتی نگران نباش امیدوارم مشکلات حل بشه دوست دارم.....
بعد دیدن پیام رفتم خونه اتاق ات رو نگاه کردم همه چی رو برداشته بود. اتاق خالی بود کمد لباسش هم همین طور اخع چرا بودن گفتن به من رفته چرا انقدر یهوی اخه از کجا بفهمم الان کجاس
لعنتی اخه چرا الان ، همه چی بهم ریخته اس این چند ماه چطوری گذشت سر تمرین که نبودم این همه اتفاقات پشت هم دیگه طاقتش رو ندارم من باید چیکار کنم زدم بیرون چند تا نوشیدنی گرفتم و تا صب خوردم من اکثرا اهل این کارا نیستم ولی الان واقعا لازم بود که از زمانم فرار کنم
(پایان فلش بک)
چرا در رو باز نمیکنی بابا هیییی...
-دختره ی احمق چه خبره کل اینجارو گذاشتی رو سرت
ات بابا باید حرف بزنیم
-بیا تو
چیه مشکلت چیه هاااا
+به به ات خانوم از این طرفا جا خواب گیرت نیومد اونی اینجا
ات دهنت رو ببند سونا فقط اومدم حرف بزنم
+با چمدون ؟
-از یه جای اومدم زود هم میرم کی میخواد پیش تویه روانی بمونه بعدش هم با تو حرف ندارم گورت رو گم کن
+یادت باشه من کسی بودم که تو رو بیرون کرد
--وقتم با کله زدن با یه احمق تلف نمیکنم رفع زحمت کن
بسته دیگه سونا برو بالا ات تو اینجا فقط مهمونی
ات بزار حرف بزنم بعدش میرم
اولا من ماموریت رو چند ماه پیش ول کردم دیگه برای هیچ کسی کار نمیکنم خودم همه ی ماموریت رو خراب کردم اون جاسوس عوضیت رو هم بردار فکر نکن نفهمیدم داری تعقیبم میکنی
+تو باید اون پسر رو میکشتی
الان نمیخوام من از اولش هم همدست شما عوضی ها نبودم که
+شاید سونا بتونه کار نیمه تموم تورو تموم کنه بی عرضه
ببین بابا دستت بهش بخوره تمام چیزای که یادم دادی رو روی خودت خالی میکنم اخطار اخرمه من دیگه کار های کثیف شمارو انجام نمیدم
+واسه همین از خونه فرار کردی
من فقط در بیرون جهنم رو پیدا کردم البته که جهنم اولش خوب بود شما که اومدین خراب شد
+همهی تلاشت بکن ولی برای مرگ هم اماده شو
_باشه من از همین الان برای ۴ تاتون کفن بافتم
+ایکاش جای تو تویه پرورشگاه به دختر دیگه رو میاوردم
بی مغزی خودتونه بابا یه موج کوچیک کوچیک تبدیل به یه طوفان میشه من دیگع میرم
(ات) از ته دلم برای خونوادم ناراحت بود شاید خونوادهی واقعیم نبودن ولی بزرگم کردن تقصیر خوشونه من دوست ندارم جا پای اونا بزارم
انگار همه چی عین خودش بود سنگینی اون خونه هنوز هست ادم های این اطراف یه جوری نگات میکنن انگار تو مقصر ورشکسته شدنشونی
واقعا از الان متنفرم حسی که دارم ، اینجا..... اصن برام خوشایند نیست
چرا یهو زد به سرم اخه دختر دیونه شدی اینجا اونم تو؟ اه زجر اوره
هیچ وقت قرار نبود برگردم بیخیال الان چه وقت این حرفاس برم ببینم چه خبره در زدم زنی از پشت ایفون گفت
-بله؟
+سلام ....میشه در رو باز کنید
-دخنر جون مکه نمیدونی خونه صاحب دارع در چی رو باز کنم
+برای اومدن به خونه ی خودم باید وقت قبلی میگرفتم
-منظورم اینکه با کی کار دارید
+میشه یه دقیقه اقای شین رو صدا بزنید
در داشت باز میشد که چند قدم رفتم عقب پنجره ی اتاق بابام بالا بود پرده رو کنار زده بود و سیگاری که کنار لبش بود به من خیره شده بود که یهو در دوباره بسته شد
اینجوری نمیشه
هیییییی اقای شینننن فکر نکن میتونی پشت این عمارت خراب شدت قایم بشی بهتر در رو باز کنی نیومدم بمونم اومدم حرفففف بزنیم عیچ وقتم از کارم پشیمون نیستم (با داد)
نگاه بقیه بهم دوخته شده بود ولی بازم برام مهم نبود اون قبلا ابروی منو. برده بود اینم روش حداقل به عنوان یه عوضی خوب شناخته میشم ..........
.......................................................................................................................
فلش بک
کوک :بعد از اینکه حالم بهتر شد رفتم تو بیمارستان دنبال ا/ت گشتم ولی نبود از جیمین پرسیدم اما چیزی بهم نگفت خواستم بهش زنگ بزنم که گوشیم رو تو سوپری مردع جا گذاشتم برگشتم اومدم بهش زنگ بزنم پیامش رو دیدم که نوشته بود
کوک ممنون که تا این لحظه مراقبم بودی و اوقات قشنگی رو برام ساختی اما الان تصمیم احمقانه ای گرفتم و سعی میکنم یکم تنها باشم میخوام برم یه سفر موقتی نگران نباش امیدوارم مشکلات حل بشه دوست دارم.....
بعد دیدن پیام رفتم خونه اتاق ات رو نگاه کردم همه چی رو برداشته بود. اتاق خالی بود کمد لباسش هم همین طور اخع چرا بودن گفتن به من رفته چرا انقدر یهوی اخه از کجا بفهمم الان کجاس
لعنتی اخه چرا الان ، همه چی بهم ریخته اس این چند ماه چطوری گذشت سر تمرین که نبودم این همه اتفاقات پشت هم دیگه طاقتش رو ندارم من باید چیکار کنم زدم بیرون چند تا نوشیدنی گرفتم و تا صب خوردم من اکثرا اهل این کارا نیستم ولی الان واقعا لازم بود که از زمانم فرار کنم
(پایان فلش بک)
چرا در رو باز نمیکنی بابا هیییی...
-دختره ی احمق چه خبره کل اینجارو گذاشتی رو سرت
ات بابا باید حرف بزنیم
-بیا تو
چیه مشکلت چیه هاااا
+به به ات خانوم از این طرفا جا خواب گیرت نیومد اونی اینجا
ات دهنت رو ببند سونا فقط اومدم حرف بزنم
+با چمدون ؟
-از یه جای اومدم زود هم میرم کی میخواد پیش تویه روانی بمونه بعدش هم با تو حرف ندارم گورت رو گم کن
+یادت باشه من کسی بودم که تو رو بیرون کرد
--وقتم با کله زدن با یه احمق تلف نمیکنم رفع زحمت کن
بسته دیگه سونا برو بالا ات تو اینجا فقط مهمونی
ات بزار حرف بزنم بعدش میرم
اولا من ماموریت رو چند ماه پیش ول کردم دیگه برای هیچ کسی کار نمیکنم خودم همه ی ماموریت رو خراب کردم اون جاسوس عوضیت رو هم بردار فکر نکن نفهمیدم داری تعقیبم میکنی
+تو باید اون پسر رو میکشتی
الان نمیخوام من از اولش هم همدست شما عوضی ها نبودم که
+شاید سونا بتونه کار نیمه تموم تورو تموم کنه بی عرضه
ببین بابا دستت بهش بخوره تمام چیزای که یادم دادی رو روی خودت خالی میکنم اخطار اخرمه من دیگه کار های کثیف شمارو انجام نمیدم
+واسه همین از خونه فرار کردی
من فقط در بیرون جهنم رو پیدا کردم البته که جهنم اولش خوب بود شما که اومدین خراب شد
+همهی تلاشت بکن ولی برای مرگ هم اماده شو
_باشه من از همین الان برای ۴ تاتون کفن بافتم
+ایکاش جای تو تویه پرورشگاه به دختر دیگه رو میاوردم
بی مغزی خودتونه بابا یه موج کوچیک کوچیک تبدیل به یه طوفان میشه من دیگع میرم
(ات) از ته دلم برای خونوادم ناراحت بود شاید خونوادهی واقعیم نبودن ولی بزرگم کردن تقصیر خوشونه من دوست ندارم جا پای اونا بزارم
۳۷.۰k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.