Part

Part:24
______________________________

لونا: باشه

لونا اروم رفت سمت اتاق جونگکوک و در زد

جونگکوک: بیا تو

لونا رفت داخل و یه نگاه زیر چشمی به جونگکوک کرد که دید داره با خنده بهش نگاه میکنه

جونگکوک: چطوری .
لونا:....
جونگکوک: من کار خاصی باهات نکردم که ۷ روز بستری بودی
لونا: کار خاصی نکردی؟ دیگه میخواستی چیکار کنی
جونگکوک: این تازه هنوز اولشه صبر کن
لونا: دیگه میخوای چیکار کنی چرا منو نگه داشتی

جونگکوک: میخوام با چشمای خودم عذاب تو ببینم
لونا: چرااااااااااا (داد ؛ گریه )

جونگکوک بعد جیغ لونا خندید و یهو به جدی ترین حالت مود عوض کرد

جونگکوک: بیا اینجا (جدی)
لونا: نمیخوام
جونگکوک: نکنه هوس کردب بمیری
لونا: ... (گریه*


لونا اروم و با ترس لرز رفت کنار صندلی جونگکوک و وایستاد

لونا: چ چ چ چیه

جونگکوک دست لونا رو کشید و نشوندش روی پاش

جونگکوک: دوست داری برگردی پیش پدرت؟
لونا: آره
جونگکوک: چرا پدرت که بدتر از منه
لونا: نخیرم حداقل این کارایی که تو با من کردی ادن با من نکرد
جونگکوک: خب اگه میخوای بری پیش پدرت باید برای یه کاری کنی ...


ادامه دارد...

شرط پارت بعد = ۳۰ لایک💗


ببخشید بابت تاخیر
دیدگاه ها (۱۸)

Part:25_________________________لونا: هرکاری بگی انجام میدمج...

Part:26________________________این پارت اسماته تو کامنتا میز...

داداشا آبجی هاببخشید بخاطر تاخیر پارت بعدخودتون میدونید دیگه...

@qxewcفالو کنید پیج دوم

Part:23_____________________________آجوما: جونگکوکه لونا:واق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط