Part

Part:25
_________________________

لونا: هرکاری بگی انجام میدم
جونگکوک: من مثل پدرت هرشب میفرستمت برای زیر خوابی بعد از یه هفته میفرستمت پیش پدرت
لونا: چی
جونگکوک: مگه نمیخوای بری پیش پدرت
لونا: ولی این منصفانه نیست
جونگکوک: زندگی هیچیش منصفانه نیست دختر جون باید بهش عادت کنی

لونا: (بغض)
جونگکوک: آبغوره نگیر قبول میکنی یا نه

لونا یکم فکر کرد و لب زد

لونا: باشه
جونگکوک: خوبه اول از خودم شروع میکنم
لونا: نه نه لطفا امشب نه

جونگکوک: آه باشه

لونا سریع رفت بیرون (رفت تو اتاقش)

جونگکوک: دختره ی هرزه (پوزخند)

لونا پتو رو کشیده بود روش و داشت بلند بلند گریه میکرد

لونا"از این وضعیت متنفرم از زندگی متنفرم فقط دوس دارم بمیرم

لونا بعد چند ساعت گریه کردن خوابش برد ....

(ساعت ۷ شب به وقت سئول)

جونگکوک: کای!!
کای: بله قربان
جونگکوک: به لونا بگو بیاد اتاقم
کای: چشم

کای رفت سمت اتاق لونا و در زد

لونا: بفرمای

کای: خانم ؛ آقا گفتن بیایید اتاقشون
لونا: م من الان؟
کای: آره

لونا با ترس لرز رفت داخل اتاق جونگکوک

جونگکوک: قول دیشب رو یادته دیگه
لونا: میشه یه چند روز صبر کنی
جونگکوک: داری میزنی زیر قولت ها نه نمیتونم صبر کنم نترس زیاد بهت سخت نمیگیرم

جونگکوک پاشد و نزدیک لونا شد و....

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱۳)

Part:26________________________این پارت اسماته تو کامنتا میز...

Part:2۷________________________________(ساعت⁷ صبح به وقت سئو...

Part:24______________________________لونا: باشهلونا اروم رف...

داداشا آبجی هاببخشید بخاطر تاخیر پارت بعدخودتون میدونید دیگه...

Part:19__________________________(صبح)لونا" صبح با دل‌درد شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط