Part

Part:23
_____________________________

آجوما: جونگکوکه
لونا:واقعا
آجوما: آره

اجوما گوشی رو برداشت

آجوما: سلام قربان
جونگکوک: گوشی رو بده به لونا
آجوما:چشم

آجوما: با تو کار داره بگیر (اروم)
لونا: چی من
آجوما: آره زودباش بگیر

لونا گوشی رو از آجوما گرفت

لونا: بله
جونگکوک: چطوری
لونا: کاري داری؟
جونگکوک: نکنه فک کردی زنگ زدم که ازت عذرخواهی کنم (خنده)
لونا: نه
جونگکوک: کی مرخص میشی
لونا : به توچه(داد)

آجوما: اینطوری باهاش حرف نزن دختر
جونگکوک: چی نشنیدم چی گفتی دوباره تکرار کن
لونا: چند روز دیگه مرخص میشم
جونگکوک: زود بیا حالا حالا باهات کار دارم (قطع کرد)

لونا: مردیکه عوضی
آجوما: چرا اینجوری باهاش حرف. میزنی همین کارا رو میکنی که این بلا هارو سرت میاره


(روز ترخیص)

لونا"کارای ترخیصو انجام دادم و با اجوما و کای رفتیم عمارت دستام میلرزید میترسیدم آجوما دستمو گرفته بود و داشتیم میرفتیم که جونگکوک اومد جلوم وایستاد و با خنده کنایه دار بهم نگاه میکرد دست پاهام بیشتر میلرزید


جونگکوک: همین الان بیا تو اتاقم

لونا" یا ابوالفضل چکارم داره

اجوما: آروم باش چیزی نیست برو تو اتاقش و چیزی هم بهش نگو که عصبانی بشه باشه؟
لونا: باش

ادامه دارد...
شرط پارت بعد = ۲۸ لایک🫀
دیدگاه ها (۲۱)

@qxewcفالو کنید پیج دوم

داداشا آبجی هاببخشید بخاطر تاخیر پارت بعدخودتون میدونید دیگه...

Part:22_______________________________همه رفتن تو اتاق لونا ...

Part:۲۱_____________________________و کمربندش رو در رو و ضرب...

Part:2۷________________________________(ساعت⁷ صبح به وقت سئو...

Part:20_____________________________ لونا " تا شب با اجوما ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط