عشق یا انتقام
عشق یا انتقام
P10
محکم تر توی بغلم گرفتمش
(ویو کوک)
توی بغلم مثل گنجشک دل میزد
به پاش که نگاه کردم دیدم پر خون بود حتما با شیشه های روی زمین بریده بود
وقتی ساکت شد براید بغلش کردم و بردمش توی اتاق خودم روی تخت گذاشتمش
آنقدر که گریه کرده بود خوابش برده بود
رفتم و جعبه کمک های اولیه رو آوردم از داخلش
چسب زخم و پنبه برداشتم
کار های لازم رو انجام دادم و چسب رو چسبوندم روی زخمش
پاس رو تکون میداد مشخصه که درد داره
پاهاش رو توی شکمش جمع میکرد و ناله های ریزی میکرد
بلند شدم رفتم سمت در اتاق برگشتم به سمتش
ا.ت ....ا.ت دیگه اون دختری نیس که کسی حریفش نیس اون فرق کرده
اخلاقش رفتارش همه چیزی تغییر کرده
اون ....اون....به یکی احتیاج داره که ازش مراقبت کنه......
هیییی....هی....من...من...چی دارم میگم....
جونگ کوک یادت باشه..... یادت باشه برای چی برگشتی
رفتم توی آشپز خونه شیشه ها رو از روی زمین جمع کردم
وقتی داشتم شیشه ها رو جمع میکردم دیدم که ا.ت میخواسته چیزی از توی قفسه کابینت برداره
.....قرص؟؟؟؟
اون...اون درد داشته....م..مسکن میخواسته
براش بردم
_ ا.ت....ا.ت ( آروم)
+ ه...هوم
دستم رو گذاشتم زیر سرش و بلند کردم سرش رو قرص رو گذاشتم توی دهنش
_ بخور
لیوان آب رو بردم سمت دهنش تا بخوره
وقتی خورد آروم سرش رو گذاشتم روی بالشت و رفتم
P10
محکم تر توی بغلم گرفتمش
(ویو کوک)
توی بغلم مثل گنجشک دل میزد
به پاش که نگاه کردم دیدم پر خون بود حتما با شیشه های روی زمین بریده بود
وقتی ساکت شد براید بغلش کردم و بردمش توی اتاق خودم روی تخت گذاشتمش
آنقدر که گریه کرده بود خوابش برده بود
رفتم و جعبه کمک های اولیه رو آوردم از داخلش
چسب زخم و پنبه برداشتم
کار های لازم رو انجام دادم و چسب رو چسبوندم روی زخمش
پاس رو تکون میداد مشخصه که درد داره
پاهاش رو توی شکمش جمع میکرد و ناله های ریزی میکرد
بلند شدم رفتم سمت در اتاق برگشتم به سمتش
ا.ت ....ا.ت دیگه اون دختری نیس که کسی حریفش نیس اون فرق کرده
اخلاقش رفتارش همه چیزی تغییر کرده
اون ....اون....به یکی احتیاج داره که ازش مراقبت کنه......
هیییی....هی....من...من...چی دارم میگم....
جونگ کوک یادت باشه..... یادت باشه برای چی برگشتی
رفتم توی آشپز خونه شیشه ها رو از روی زمین جمع کردم
وقتی داشتم شیشه ها رو جمع میکردم دیدم که ا.ت میخواسته چیزی از توی قفسه کابینت برداره
.....قرص؟؟؟؟
اون...اون درد داشته....م..مسکن میخواسته
براش بردم
_ ا.ت....ا.ت ( آروم)
+ ه...هوم
دستم رو گذاشتم زیر سرش و بلند کردم سرش رو قرص رو گذاشتم توی دهنش
_ بخور
لیوان آب رو بردم سمت دهنش تا بخوره
وقتی خورد آروم سرش رو گذاشتم روی بالشت و رفتم
۶.۱k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.