یه خواب قشنگ دیدم ...
یه خواب قشنگ دیدم ...
من بودم و صدای بارون ....
روی یه پشت بوم سرد و تاریک اما بلند .....
به بلندی اوج گرفتنای خودم ....
آخرین نفری که دیدم .....
و بعد .....
بلاخره منم رفتم ....
به جایی که بهش تعلق داشتم ....
راحت شدم ...
دیگه نیازی نداشتم گریه کنم ....
میخندیدم ....
خیلی میخندیدم ....
اونقدر که تو خوابم نمیدیدم .....
من بودم و صدای بارون ....
روی یه پشت بوم سرد و تاریک اما بلند .....
به بلندی اوج گرفتنای خودم ....
آخرین نفری که دیدم .....
و بعد .....
بلاخره منم رفتم ....
به جایی که بهش تعلق داشتم ....
راحت شدم ...
دیگه نیازی نداشتم گریه کنم ....
میخندیدم ....
خیلی میخندیدم ....
اونقدر که تو خوابم نمیدیدم .....
۱۶.۰k
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.