یک شب تمام قلب من از غصه ویران میشود

یک شب تمام قلب من، از غصه ویران میشود
چشمم به پشت پرده ای، از اشک پنهان میشود

آن شب صدای خسته ام، تا آسمانها می رود
حتی خدا هم آن شب، از غصه پریشان میشود

در من تمام رنگها، آن شب به زردی میرود
پشت بهار طوسی ام، آن شب زمستان میشود

سمفونی تنها شدن، موسیقی غمگین من
آواز سرد نی به لب، آن شب چه نالان میشود

بال و پرم میریزد و پاییز دیگر می رسد
تک برگ های روح من، رقصان و ریزان میشود

من میروم از زندگی، از پوچی و دلبستگی
دنیا به دنبالم ولی آن شب چراغان میشود

وقتی که جسم سرد من در خاک آرامش گرفت
چشم حسود زندگی، از غصه گریان میشود
دیدگاه ها (۶۲)

این روزهااینگونه ام، ‌ببین:دستم، چه کند پیش می رود،‌ انگارهر...

چه دل است این دل من؟که زیک لرزش اشکبر رخ رهگذرییا ز نالیدن م...

هیچ کجای زمین آزاد نیستمنه غرب ، نه شرق تنها نقطه رهایی من آ...

کوله بارم بر دوش ...میروم تا آنجاکه در آنجا خبری از غم و تنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط