متضاد من وتو
متضاد من وتو
part 4
به سختی بلند شد و نشست بدنش بسیار درد میکرد گویی وزنه ی سنگینی را بلند کرده باشد کمی به این طرف و ان طرف نگرید دید دراتاقی است ( عکس پارت ) نور زیادی انجا نبود کسی در را ارام باز کرد . برگشت و دویتش را بر انداز کرد , از خستگی دوباره روی تخت افتاد سیگما. به سمت او رفت با قدم های محکم و استوار روی تخت نشست و چیزی را به سمت نیلان هل داد دفتری با طرح گل رز که بوی همان گل راهم میداد روی دفتر خود کار قرمزی بود باطرح خرگوش نیلان نشست و کتاب را به سوی خود کشید سیگما از سکوت خسته شد و ان را شکست
×شما لکنت دارید درست است؟
باشنیدن ای حرف دخترک خجالت کشید .ناگهان از جاپرید و در دفتر نو وتازه اش شروع کرد به نوشتن
+از کجا متوجه شدید ؟؟؟
سیگما لبخندی کوتاه زد و گفت
× محبت من این است اگر کسی را لمس کنم تمام ویژگی ها یا مشخصاتش را میبینم و بعد به خاطر میسپارم
او دیگر تاقت نوشتن نداشت حال که او میدانست لکنت دارد و لال نیست . بدون مقدمه سؤالاتی که ذهنش را درگیر کرده بود را مطرح کرد
+او. ک که ب با .ش.شم.شما بود ...چه ن .نام ..داششششت ؟؟؟؟
اوضاع لکنتش بدتر شده بود و بین بیشتر کلمات می اییستاد
سیگما اهی کشید و جواب داد
+نام او گوگول است نیکولای گوگول
هنوز حرف سیگما به اتمام نرسیده بود که کسی در را باشدت باز کرد. و داد زد
÷بله ؟بامن کاری داشتید ؟؟؟اوه اوه بینید شاهزاده خانم بیدار شده است ..
+گوگول لطفا برو بیرون
÷ چرا نکنه قرار عاشقانه شما را دارم خراب میکنم ؟
+کدوم قرار؟
÷اوه اوه اوه سی کون عاشق شده بزار برم داس کون را بیاورم تا تو را برای این شاهزاده خواستگاری کند .
گونه های نیلان مانند سیب سرخ شد سیگما که بسیار عصبانی شده بود دنیال گوگول دوید و نیلان هیچکدام را ندید
part 4
به سختی بلند شد و نشست بدنش بسیار درد میکرد گویی وزنه ی سنگینی را بلند کرده باشد کمی به این طرف و ان طرف نگرید دید دراتاقی است ( عکس پارت ) نور زیادی انجا نبود کسی در را ارام باز کرد . برگشت و دویتش را بر انداز کرد , از خستگی دوباره روی تخت افتاد سیگما. به سمت او رفت با قدم های محکم و استوار روی تخت نشست و چیزی را به سمت نیلان هل داد دفتری با طرح گل رز که بوی همان گل راهم میداد روی دفتر خود کار قرمزی بود باطرح خرگوش نیلان نشست و کتاب را به سوی خود کشید سیگما از سکوت خسته شد و ان را شکست
×شما لکنت دارید درست است؟
باشنیدن ای حرف دخترک خجالت کشید .ناگهان از جاپرید و در دفتر نو وتازه اش شروع کرد به نوشتن
+از کجا متوجه شدید ؟؟؟
سیگما لبخندی کوتاه زد و گفت
× محبت من این است اگر کسی را لمس کنم تمام ویژگی ها یا مشخصاتش را میبینم و بعد به خاطر میسپارم
او دیگر تاقت نوشتن نداشت حال که او میدانست لکنت دارد و لال نیست . بدون مقدمه سؤالاتی که ذهنش را درگیر کرده بود را مطرح کرد
+او. ک که ب با .ش.شم.شما بود ...چه ن .نام ..داششششت ؟؟؟؟
اوضاع لکنتش بدتر شده بود و بین بیشتر کلمات می اییستاد
سیگما اهی کشید و جواب داد
+نام او گوگول است نیکولای گوگول
هنوز حرف سیگما به اتمام نرسیده بود که کسی در را باشدت باز کرد. و داد زد
÷بله ؟بامن کاری داشتید ؟؟؟اوه اوه بینید شاهزاده خانم بیدار شده است ..
+گوگول لطفا برو بیرون
÷ چرا نکنه قرار عاشقانه شما را دارم خراب میکنم ؟
+کدوم قرار؟
÷اوه اوه اوه سی کون عاشق شده بزار برم داس کون را بیاورم تا تو را برای این شاهزاده خواستگاری کند .
گونه های نیلان مانند سیب سرخ شد سیگما که بسیار عصبانی شده بود دنیال گوگول دوید و نیلان هیچکدام را ندید
۶۹۲
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.