خانه ی دوست کجاست

خانه ی دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار

اسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

وب ه انگشت نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است

و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است

می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد

در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه ی نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست؟
دیدگاه ها (۳۸)

درویشی و عاشقی به هم سلطانیستگنجست غم عشق ولی پنهانیستویران ...

هر روز که صبح بردمیدییوسف رخ مشرقی رسیدیکردی فلک ترنج پیکرری...

دگر رویت نمی بینم گل بستان ....خدا حافظمگر روز قیامت با دل گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط