آزادی همچون آبی که سالها در پشت سدی بلند محبوس بوده هنگام
آزادی همچون آبی که سالها در پشت سدی بلند محبوس بوده هنگامی که ناگهان رها شود به جای آنکه آرام و متعادل در بستری ، روان شود با شتاب و بی هدف راه خود را می گشاید زمین را میشکافد و گاه به ویرانی می انجامد.
افراط در آزادی نه نشانه ی فساد درونی فرد بلکه پژواکی از سالهای انباشت شده ی انکار سرکوب و محرومیت است !
انسانی که عمری را در زنجیرهای نامرئی گذرانده وقتی برای نخستین بار طعم بی مرزی و رهایی را می چشد ، نه به تدریج که یکباره در آن غوطه ور میشود ، گویی که باید همه ی گذشته ی از دست رفته را در لحظه ای واحد جبران کند .
از منظر روانکاوی بازگشت امر سرکوب شده در چنین مواردی به شدیدترین و غیر قابل کنترل ترین شکل خود نمایان میشود.
زنی که در سایه ی کنترل سخت گیرانه ی خانواده پوشش ، رفتار و تمایلاتش را در خود دفن کرده بود ممکن است با رهایی در مسیری بی پروا از طغیان حرکت کند ؛ نه صرفاً برای تجربه ی آزادی بلکه به مثابه ی شورشی علیه تمامی گذشته ی انکار شده اش !
این افراط نه تنها در تجربه های فردی که در حرکتهای جمعی نیز دیده میشود : ملتهایی که دهه ها در اسارت حکومتهای سرکوبگر بوده اند وقتی ناگهان به آزادی دست می یابند گاه از یک اقتدار به اقتداری دیگر پناه میبرند یا در خلأ رهایی به هرج و مرج کشیده می شوند .
تاریخ پر است از انقلابهایی که در اشتیاق آزادی زاده شدند، اما به خاطر عدم کنترل درونی ، به شکلی دیگر از استبداد منجر شدند.
این همان لحظه ای است که "سارتر" از آن سخن میگوید :
آزادی اگر آگاهانه و مسئولانه زیسته نشود به اضطراب و بی سامانی تبدیل خواهد شد .
در ادبیات "اما بوواری" پس از گریز از ازدواجی سرد و بی روح در پی تجربه ی رهایی ، خود را چنان در امواج افراط غرق می کند که در نهایت در همان آزادی ای که می طلبید نابود میشود .
چه زن و چه مرد ، آنکه آزادی را در واکنشی طغیان گرانه تجربه میکند نه آن را درونی میسازد نه آن را می فهمد ، بلکه تنها میکوشد از طریق آن زخمهای گذشته را بپوشاند . اما آزادی مرهمی برای گذشته نیست بلکه فرصتی برای خلق آینده است.
در زندگی روزمره این الگوها به وضوح دیده می شوند : مردی که از خانواده ای مذهبی به محیطی آزادتر مهاجرت کرده شاید در سالهای نخستین ، درگیر افراط در لذت جویی بی تعهدی و شورش علیه هرگونه هنجار شود اما آیا این آزادی واقعی است ؟ یا صرفاً واکنشی است به تمام آنچه در گذشته تجربه نکرده است ؟
📍بنابراین افراط در آزادی " زاده ی محرومیت " از آن است .
اما برای آنکه آزادی به جای طغیان به بلوغ برسد نیاز به فضایی دارد که فرد بتواند آن را نه به شکل انفجاری بلکه به گونه ای تدریجی و آگاهانه تجربه کند .
افراط در آزادی نه نشانه ی فساد درونی فرد بلکه پژواکی از سالهای انباشت شده ی انکار سرکوب و محرومیت است !
انسانی که عمری را در زنجیرهای نامرئی گذرانده وقتی برای نخستین بار طعم بی مرزی و رهایی را می چشد ، نه به تدریج که یکباره در آن غوطه ور میشود ، گویی که باید همه ی گذشته ی از دست رفته را در لحظه ای واحد جبران کند .
از منظر روانکاوی بازگشت امر سرکوب شده در چنین مواردی به شدیدترین و غیر قابل کنترل ترین شکل خود نمایان میشود.
زنی که در سایه ی کنترل سخت گیرانه ی خانواده پوشش ، رفتار و تمایلاتش را در خود دفن کرده بود ممکن است با رهایی در مسیری بی پروا از طغیان حرکت کند ؛ نه صرفاً برای تجربه ی آزادی بلکه به مثابه ی شورشی علیه تمامی گذشته ی انکار شده اش !
این افراط نه تنها در تجربه های فردی که در حرکتهای جمعی نیز دیده میشود : ملتهایی که دهه ها در اسارت حکومتهای سرکوبگر بوده اند وقتی ناگهان به آزادی دست می یابند گاه از یک اقتدار به اقتداری دیگر پناه میبرند یا در خلأ رهایی به هرج و مرج کشیده می شوند .
تاریخ پر است از انقلابهایی که در اشتیاق آزادی زاده شدند، اما به خاطر عدم کنترل درونی ، به شکلی دیگر از استبداد منجر شدند.
این همان لحظه ای است که "سارتر" از آن سخن میگوید :
آزادی اگر آگاهانه و مسئولانه زیسته نشود به اضطراب و بی سامانی تبدیل خواهد شد .
در ادبیات "اما بوواری" پس از گریز از ازدواجی سرد و بی روح در پی تجربه ی رهایی ، خود را چنان در امواج افراط غرق می کند که در نهایت در همان آزادی ای که می طلبید نابود میشود .
چه زن و چه مرد ، آنکه آزادی را در واکنشی طغیان گرانه تجربه میکند نه آن را درونی میسازد نه آن را می فهمد ، بلکه تنها میکوشد از طریق آن زخمهای گذشته را بپوشاند . اما آزادی مرهمی برای گذشته نیست بلکه فرصتی برای خلق آینده است.
در زندگی روزمره این الگوها به وضوح دیده می شوند : مردی که از خانواده ای مذهبی به محیطی آزادتر مهاجرت کرده شاید در سالهای نخستین ، درگیر افراط در لذت جویی بی تعهدی و شورش علیه هرگونه هنجار شود اما آیا این آزادی واقعی است ؟ یا صرفاً واکنشی است به تمام آنچه در گذشته تجربه نکرده است ؟
📍بنابراین افراط در آزادی " زاده ی محرومیت " از آن است .
اما برای آنکه آزادی به جای طغیان به بلوغ برسد نیاز به فضایی دارد که فرد بتواند آن را نه به شکل انفجاری بلکه به گونه ای تدریجی و آگاهانه تجربه کند .
- ۳۷.۶k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط