در دایره ی عشق شبم جای تو خالیست

در دایره ی  عشقِ  شبم جای تو خالیست   
گنجینه  نهان دارم و آن نقشِ به قالیست  
هر  روزه   نظر  بر  رخِ  زیبای   تو  دارم  
افسوس که در عالم  من عشقِ خیالیست.   
صد  باره  زِ دل توبه  و هر باره  شکستم  
با دل چه کنم  ناله ی  پر  سوزِ  قناریست 
می خواند   و  یادت  به سرم نعره کشاند  
من مانده وعشقی به تنِ سوخته جاریست.  
زانو   به  بغل  بر  در  هر  خانه   نشستم  
شاید   که  ببینم  شفقی ، کوچ  بهاریست  
من  مانده ام  و  یاد  تو و  کوچه ویران  
ویرانه تر این تن ، که به سر بارِگرانیست
دیدگاه ها (۲)

یک روز ،تمام شعرهای جهان را بغل می کنم نام ات را به گل سرم م...

پریشان دل به گردِخانه ی توشُده  دیوانه و دیوانه ی توتو را می...

آدمى بايد اخلاق را از خانواده ، روش زندگى را از اجتماع ، دان...

اینو بدونیدآدمهایی که از رابطه های طولانی بیرون می آیند خطرن...

مرگ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط