پارت 7=
پارت 7=
ویو نویسنده: کلاه فریاد زد(ریونکلاو) کلارا اول تعجب کرد پرفسور مک گوناگال گفت
•میتونید بلند شید دوشیزه مگنس
کلارا بلند شد و به سمت میز ریونکلاو به راه افتاد
دختری با موهای مشکی پر کلاغی که کنارش نشسته بود به او سلامی کرد
+سلام
*اسم من لیندا بلکه..اسم تو چیه؟
+کلارا مگنس
و به صحبت کردن با اون ادامه دادبعد ارشد ها گروه خودشون رو به خوابگاه ها راهنمایی کردن
ویو کلارا:
وارد اتاق شدم دختری بر روی تختش موهای خودش رو شونه میزد اون لیندا بود من هم به سمت میز خودم رفتم و دفتر خاطراتم رو باز کردم قلم رو در جوهر زدم و شروع به نوشتن کردم
+(دفتر خاطرات عزیزم...)
ویو نویسنده: کلاه فریاد زد(ریونکلاو) کلارا اول تعجب کرد پرفسور مک گوناگال گفت
•میتونید بلند شید دوشیزه مگنس
کلارا بلند شد و به سمت میز ریونکلاو به راه افتاد
دختری با موهای مشکی پر کلاغی که کنارش نشسته بود به او سلامی کرد
+سلام
*اسم من لیندا بلکه..اسم تو چیه؟
+کلارا مگنس
و به صحبت کردن با اون ادامه دادبعد ارشد ها گروه خودشون رو به خوابگاه ها راهنمایی کردن
ویو کلارا:
وارد اتاق شدم دختری بر روی تختش موهای خودش رو شونه میزد اون لیندا بود من هم به سمت میز خودم رفتم و دفتر خاطراتم رو باز کردم قلم رو در جوهر زدم و شروع به نوشتن کردم
+(دفتر خاطرات عزیزم...)
۶.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.