My Brother
ویو جیهوپ
صبح بای نوازش دستای کوچولویی روی صورتم بیدار شدم.دیدم جینهو بغلم دراز کشیده و داره نوازشم میکنه
جیهوپ: اومم سلام سنجاب کوچولو(خوابالود)
جینهو : سلام داداشی جونم ماما گفت بیا صوبلونه بخوریم (بچه گونه)
جیهوپ: چشم پرنسس داداشی (اوخی🥺) تو برو منم الان میام
جینهو : چشم.... داداشی
جیهوپ: جونم
جینهو: امروز خونه ای؟
جیهوپ: اممم نه قراره برم کمپانی یسری کار دارم میای باهم بریم؟
جینهو: اره اخجونننن... من رفتم زود بیایا
جیهوپ: باشه پرنسس
جینهو خیلی بهم وابستس منم خیلی به اون بدون هم نمیتونیم نفس بکشیم.....
(پرش به موقعه صبحتون)
ویو جینهو
روی مبل نشسته بودم تا داداشی جونم بیاد باهم بریم صبحونه بخورم که بابا از پله ها اومد پایین منم سریع پریدم بغلش
جینهو: اباااا
بابای جینهو: سلام سنجاب کوچولو
جینهو: صبح بخیر
بابای جینهو: صبح شما هم بخیر عزیزم
بابای جینهو. جینهو رو گذاشت زمین و رفت سمت اشپزخونه رو به مامان جینهو
🤍🖤🤍🖤🤍
ب/ج: بابای جینهو
م/ج: مامان جینهو
🤍🖤🤍🖤🤍
ب/ج: سلام عزیزم صبح بخیر
م/ج: سلام صبح شما هم بخیر
ب /ج: با جیهوپ حرف زدی (اروم )
م/ج: اومم نه هنوز سر صبحتون باهاش حرف میزنم
ب/ج: باشه
ویو جینهو
بعد از اینکه از بغل ابا اومدم پایین رفتم دوباره روی مبل نشستم که یهو......
🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
شرط
لایک 5
کامنت 6
فالو (نداریم)
🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
خاب ازتون ناراحتم نمیخواستم پارت 1 رو بزارم ولی گذاشتم....
حمایت یادتت نره کیوتی 💜🤍💜
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.