Part{۱۰}
Part{۱۰}
رفتم حموم و یه دوش ۴۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون.......اخیشششششش ادم میره حموم قشنگ یه حس خوب میگیره،خداروشکر این جونگ کوک اقا برام تو کمد لباس گذاشته پس رفتم یه شلوارک بنفش با یه هودی مشکی پوشیدم...
موهامم دم اسبی بستیدم...
حوصلم خیلی خیلی سر رفته بود پس رفتم طبقه پایین...
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یه دفعه صدای داد کل عمارتو برداشت..
+هرزهههه ها پس من برای چی بهتون حقوق میدم هانننن(اربده)
@ا....ارباب...ب...ب...بخدا ما....
جونگ کوک دیگه نتونست تحمل کنه تفنگش رو از جیبش در اورد و یه گلوله تو سر اون خدمتکار خالی کرد...
ا/ت ویو:
وقتی شلیک کرد یه جیغ بنفش کشیدمو از ترس خوردم زمین چون از صدای شلیک خیلی میترسیدم....اخه چرا اون کارو با اون بیچاره کرد مگه چیکار کرده بود...؟
کوک ویو:
هرزه های عوضی من به فلفل حساسیت دارم این هرزه از قسط فلفل ریخت تو غذام...منم متاسفانه اعصاب درست حسابی ندارم یه تیر خالی کردم تو مغزش..
یه دفعه صدای یه جیغ نازک اومد....اون طرفو نگاه کردم دیدم ا/ت افتاده زمین گوشاشو گرفته و داره گریه میکنه....فورا رفتم سمتش
+ا/ت خوبییی؟
_هق...هق...اون..د...دختره...
+هیششش اروم باش چیزی نیست
_ی...ینی...چی ...چ...چیزی نیست...م...مرد
+باشه نترس اروم باش پاشو
کمک کردم بلند شه؛اروم با هم از پله ها رفتیم تو اتاق
ا/ت ویو:
دیگه نمیتونستم تحمل کنم تازه چند هفتس اومدم اینجا نمیتونم تحمل کنم وقتی دیدم چطور انقد راحت اون دختره بیچاره رو کشت دیگه عین خررررررررررر ازش میترسیدم طوری که میترسیدم حتی تو چشماش نگاه کنم....
تازه شبا مدام صدای گریه دختر از داخل اون اتاق شکنجه میشنوم ولی نرفتم اونجا....
پس تصمیم گرفتم یه شب فرار کنم....
اره فرار میکنم
+خوبی؟؟
(اروم سرم رو به نشونه نه تکون دادم)
+خیله خب انقد نترس خب؟؟
_ی....ینی....چی میگی نترس...؟جلوی چشمام یه دختره ....ب...بیچاررو کشتی بعد میگی،نترس؟
+بی گناه نبود میخواست توی غذام چیزی که دوست ندارمو نریزه تا این بلا سرش نمیومد
_...چ...چییییی..ف...فقط بخاطر یه غذا کشتیش؟؟؟
+اره که چیییی؟(کمی بلند)
_ه....هیچی..
چند دیقه همینطوری بینمون سکوت بود که یهو گفت...
+به چه حقی با این لباس اومدی بیرون از اتاق؟؟؟(عصبی)
_مگه لباسم چشه؟؟
+چش نیس گوشه همه ی پاهات بیرونه
_خب مگه چیه؟؟؟
اروم اومد سمتمو کامل صورتشو اورد نزدیک صورتم......یه میلی مترم با هم فاصله نداشتیم....
+خانوم کوچولو این لباسارو فقط جلوی من میپوشی هوممم؟فهمیدی؟؟؟
_ب...بله
+افرین گود گرل...
شرایط پارت بعد:
۲۵ لایک
۲۰ کامتت
رفتم حموم و یه دوش ۴۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون.......اخیشششششش ادم میره حموم قشنگ یه حس خوب میگیره،خداروشکر این جونگ کوک اقا برام تو کمد لباس گذاشته پس رفتم یه شلوارک بنفش با یه هودی مشکی پوشیدم...
موهامم دم اسبی بستیدم...
حوصلم خیلی خیلی سر رفته بود پس رفتم طبقه پایین...
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یه دفعه صدای داد کل عمارتو برداشت..
+هرزهههه ها پس من برای چی بهتون حقوق میدم هانننن(اربده)
@ا....ارباب...ب...ب...بخدا ما....
جونگ کوک دیگه نتونست تحمل کنه تفنگش رو از جیبش در اورد و یه گلوله تو سر اون خدمتکار خالی کرد...
ا/ت ویو:
وقتی شلیک کرد یه جیغ بنفش کشیدمو از ترس خوردم زمین چون از صدای شلیک خیلی میترسیدم....اخه چرا اون کارو با اون بیچاره کرد مگه چیکار کرده بود...؟
کوک ویو:
هرزه های عوضی من به فلفل حساسیت دارم این هرزه از قسط فلفل ریخت تو غذام...منم متاسفانه اعصاب درست حسابی ندارم یه تیر خالی کردم تو مغزش..
یه دفعه صدای یه جیغ نازک اومد....اون طرفو نگاه کردم دیدم ا/ت افتاده زمین گوشاشو گرفته و داره گریه میکنه....فورا رفتم سمتش
+ا/ت خوبییی؟
_هق...هق...اون..د...دختره...
+هیششش اروم باش چیزی نیست
_ی...ینی...چی ...چ...چیزی نیست...م...مرد
+باشه نترس اروم باش پاشو
کمک کردم بلند شه؛اروم با هم از پله ها رفتیم تو اتاق
ا/ت ویو:
دیگه نمیتونستم تحمل کنم تازه چند هفتس اومدم اینجا نمیتونم تحمل کنم وقتی دیدم چطور انقد راحت اون دختره بیچاره رو کشت دیگه عین خررررررررررر ازش میترسیدم طوری که میترسیدم حتی تو چشماش نگاه کنم....
تازه شبا مدام صدای گریه دختر از داخل اون اتاق شکنجه میشنوم ولی نرفتم اونجا....
پس تصمیم گرفتم یه شب فرار کنم....
اره فرار میکنم
+خوبی؟؟
(اروم سرم رو به نشونه نه تکون دادم)
+خیله خب انقد نترس خب؟؟
_ی....ینی....چی میگی نترس...؟جلوی چشمام یه دختره ....ب...بیچاررو کشتی بعد میگی،نترس؟
+بی گناه نبود میخواست توی غذام چیزی که دوست ندارمو نریزه تا این بلا سرش نمیومد
_...چ...چییییی..ف...فقط بخاطر یه غذا کشتیش؟؟؟
+اره که چیییی؟(کمی بلند)
_ه....هیچی..
چند دیقه همینطوری بینمون سکوت بود که یهو گفت...
+به چه حقی با این لباس اومدی بیرون از اتاق؟؟؟(عصبی)
_مگه لباسم چشه؟؟
+چش نیس گوشه همه ی پاهات بیرونه
_خب مگه چیه؟؟؟
اروم اومد سمتمو کامل صورتشو اورد نزدیک صورتم......یه میلی مترم با هم فاصله نداشتیم....
+خانوم کوچولو این لباسارو فقط جلوی من میپوشی هوممم؟فهمیدی؟؟؟
_ب...بله
+افرین گود گرل...
شرایط پارت بعد:
۲۵ لایک
۲۰ کامتت
۱۸.۴k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.