چراما
#چرا_ما
3
کلارا:با ترس و لرز از اونجا فرار کردم و اومدم تو کلاس و دیدم هایلی و اریکا نشستن و با اومدن یهویی من تعجب کردن....
هایلی:چیزی شده کلارا؟
اریکا:حالت خوبه؟
کلارا:(خودش و جمع میکنه)اوهوم عالیم
هایلی/اریکا:مطمعنی؟
کلارا:آره بابا
(تهیونگ میاد تو کلاس)
کلارا:خوب باید بریم زنگ خونه خورد....
هایلی:کجا تازه زنگ دومه
اریکا:تو حالت خوب نیست(جدی و مطمعن)
کلارا:میشه ول کنید(جدی)
هایلی:بیاید بریم پشت خونه درش بخونیم....
کلارا:اوکی
اریکا:ما رفتیم
کلارا:وایسید
تهیونگ:بدو تا نکردمت(پوزخند)
کلارا:دهن گشادت و ببند کیم....
(کلارا سریع میره پیش دخترا و میرن)
جیمین:اوفففف بد جور روی هایلی کراش زدم...(لبش و لیس میزنه)
تهیونگ:هول(خنده)
جیمین:آخه گردن و لبشم جون میده برای کبودی(لبش و گار میگیره)
تهیونگ:خوب برو ببینم چیکار میکنی....
کوک:تا الان که من برنامه ریختم(پوزخند)
تهیونگ:ای دیوث(پوزخند)
کوک:ما اینیم دیگع(خنده)
ویو پشت خونه:
(زنگ کلاس خورد)
کلارا:بیاید بریم
هایلی:اوک
اریکا:(زود دویید رفت)
کلارا:حیح....
هایلی:رفتم تا دم در کلاس که یادم اومد کتابم و برنداشتم...
زود دوییدم پشت خونه که بردارم....
کتاب و برداشتم که یکی دستمو گرفت....و من و چسبوند به دیوار و من و با دیوار محاصره کرد....
جیمین:چطوری؟(با لحن بوسانی)
هایلی:لعنتی ولم کن(داد)
جیمین:دهنت و بیند وگرنه یکاری میکنم دیگه دهنت و فقدر برای ناله کردن باز کنی...(پوزخند)
هایلی:ناله فقدر برای ددیم میکنم نه توئه حرومزاده(ببخشید فیکه😔)
جیمین:خفه شو(اعصبانی)
(لباش و روی لبای هایلی میزاره و دو با گاز میگیره که با دو بار گاز گرفتش هایلی به ناله میوفته و بعد ازش جدا میشه که هایلی و جیمین به نفس نفس میوفتن)
هایلی:خیلی کثافتی(نفس نفس)
جیمین:بزار تخت برسه بعد ببین چه حالی میکنی(پوزخند)(نفس نفس)
جیمین:خوب خانم پارک بریم کلاس...
هایلی:.............(فحش هایی که باید سانسور شه)
جیمین:همه ی فحش هات به........م(پوزخند)
هایلی:(🤦🏻♀😐)
هایلی:کتاب مو از زمین برداشتم و دویدم تو کلاس....
که تو کلاس اینه ای بود که خودم و از توش دیدم....
چییییییییی؟؟؟؟؟
لبمممممم کبودددددد شدهههههه اریکا و کلارا بفهمن میرینن من و.....
رفتم از تو کیفم ماسک برداشتم و گذاشتم.....
کلارا:ماسک؟
اریکا:چیزی شده ماسک گذاشتی؟
هایلی:صدام گرفته(با صدای گرفته)
کلارا:به کتفم(😐🙃)
اریکا:حیح(🤦🏻♀)
هایلی:کیوی(😐)
اریکا:خلاصه حرفامون تموم شد و بعد چند دقیقه دستی رو روی ران پام احساس کردم و به ران پام نگاه کردم که دیدم دست کوک روی ران پام مالیده میشه....
ادامه دارد:-)🗿
3
کلارا:با ترس و لرز از اونجا فرار کردم و اومدم تو کلاس و دیدم هایلی و اریکا نشستن و با اومدن یهویی من تعجب کردن....
هایلی:چیزی شده کلارا؟
اریکا:حالت خوبه؟
کلارا:(خودش و جمع میکنه)اوهوم عالیم
هایلی/اریکا:مطمعنی؟
کلارا:آره بابا
(تهیونگ میاد تو کلاس)
کلارا:خوب باید بریم زنگ خونه خورد....
هایلی:کجا تازه زنگ دومه
اریکا:تو حالت خوب نیست(جدی و مطمعن)
کلارا:میشه ول کنید(جدی)
هایلی:بیاید بریم پشت خونه درش بخونیم....
کلارا:اوکی
اریکا:ما رفتیم
کلارا:وایسید
تهیونگ:بدو تا نکردمت(پوزخند)
کلارا:دهن گشادت و ببند کیم....
(کلارا سریع میره پیش دخترا و میرن)
جیمین:اوفففف بد جور روی هایلی کراش زدم...(لبش و لیس میزنه)
تهیونگ:هول(خنده)
جیمین:آخه گردن و لبشم جون میده برای کبودی(لبش و گار میگیره)
تهیونگ:خوب برو ببینم چیکار میکنی....
کوک:تا الان که من برنامه ریختم(پوزخند)
تهیونگ:ای دیوث(پوزخند)
کوک:ما اینیم دیگع(خنده)
ویو پشت خونه:
(زنگ کلاس خورد)
کلارا:بیاید بریم
هایلی:اوک
اریکا:(زود دویید رفت)
کلارا:حیح....
هایلی:رفتم تا دم در کلاس که یادم اومد کتابم و برنداشتم...
زود دوییدم پشت خونه که بردارم....
کتاب و برداشتم که یکی دستمو گرفت....و من و چسبوند به دیوار و من و با دیوار محاصره کرد....
جیمین:چطوری؟(با لحن بوسانی)
هایلی:لعنتی ولم کن(داد)
جیمین:دهنت و بیند وگرنه یکاری میکنم دیگه دهنت و فقدر برای ناله کردن باز کنی...(پوزخند)
هایلی:ناله فقدر برای ددیم میکنم نه توئه حرومزاده(ببخشید فیکه😔)
جیمین:خفه شو(اعصبانی)
(لباش و روی لبای هایلی میزاره و دو با گاز میگیره که با دو بار گاز گرفتش هایلی به ناله میوفته و بعد ازش جدا میشه که هایلی و جیمین به نفس نفس میوفتن)
هایلی:خیلی کثافتی(نفس نفس)
جیمین:بزار تخت برسه بعد ببین چه حالی میکنی(پوزخند)(نفس نفس)
جیمین:خوب خانم پارک بریم کلاس...
هایلی:.............(فحش هایی که باید سانسور شه)
جیمین:همه ی فحش هات به........م(پوزخند)
هایلی:(🤦🏻♀😐)
هایلی:کتاب مو از زمین برداشتم و دویدم تو کلاس....
که تو کلاس اینه ای بود که خودم و از توش دیدم....
چییییییییی؟؟؟؟؟
لبمممممم کبودددددد شدهههههه اریکا و کلارا بفهمن میرینن من و.....
رفتم از تو کیفم ماسک برداشتم و گذاشتم.....
کلارا:ماسک؟
اریکا:چیزی شده ماسک گذاشتی؟
هایلی:صدام گرفته(با صدای گرفته)
کلارا:به کتفم(😐🙃)
اریکا:حیح(🤦🏻♀)
هایلی:کیوی(😐)
اریکا:خلاصه حرفامون تموم شد و بعد چند دقیقه دستی رو روی ران پام احساس کردم و به ران پام نگاه کردم که دیدم دست کوک روی ران پام مالیده میشه....
ادامه دارد:-)🗿
- ۴۴۲
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط