فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part¹⁰⁴
_دکتر جنسیتش چیه؟
دکتر:خانم شما باید مواظب دوتا جون باشند
+چی؟دوتا جون؟
دکتر:بله شما دوقلو دادید
+_چییییییی؟(ا.ت و جونگکوک باهم میگن)
دکتر:بله دوقلو یه دختر یه پسر
_واقعا یه دختر یه پسر
دکتر:بله
+حالشون خوبه؟
دکتر:بله حالشون کاملا خوبه تا نه ماهگی اینقدر خوب نواظبشون باشید سالم سالم به دنیا میاند
_باشه
ویو ا.ت
دکتر رفت منم از روی تخت بلند شدم بعد با جونگکوک از اتاق آمدیم بیرون
جونگکوک از خوشحالی منو بغل کرد بوسم کرد
منم خیل ذوق دارم
قراره یه دختر با یه پسر به دنیا بیارم
ویو جونگکوک
خیلی خوشحالم یه دختر با یه پسر دارم
خیلی خوبه قراره یه زندگی خوب با زن و بچم داشته باشم
ویو ا.ت
با جونگکوک سوار ماشین شدیم رفتیم خونه
نویسنده:بازم خلاصه میکنم
*چهار ماه بعد
ویو ا.ت
۹ماه شده و همین تازگی ها قراره دیگه به دنیا بیاین
با جونگکوک رفتیم دکتر گفت حالشون کاملا خوبه
جونگکوک پیشم بود که یهو شکم درد گرفت
به جونگکوک گفتم
+جونگکوک
_جونم عشقم؟
+شکمم
_چیییی؟حالت خوبه چیزی شده؟
+بیا بریم دکتر
_باشه بلند شو بریم
+باش
ویو ا.ت
رفتیم دکتر
خیلی درد داشتم اینقدر درد داشتم که دلم خواست بمیرم
خیل درد داره
تو راه فقط داشتم آستین لباسمو از درد گاز میگرفتم
رسیدیم دکتر سریع دکتر گفت بریم اتاق عمل بچه ها میخواند به دنیا بیایند
جونگکوک دم در اتاق عمل بود
آنقدر درد داشتن که از درد بیهوش شدم و دیگه نفهمیدم که چی شد
از خواب بیدار شدم روی تخت بیمارستان بودم جونگکوک رو دیدم روی صندلی کنارم نشسته از جام بلند شدم
نشستم روی تخت
+جونگکوک
_ا.ت؟خوبی؟
+اره خوبم چی شد؟
(دستش رو میزاره روی شکمش ه می بینه شکمش بزرگ نیست و به حالت قبل از اینکه حامله بشه برگشته)
+جونگکوک چی شده بچه ها نیستند(ترس و نگران)
_نترس خوشگلم بچه ها به دنیا آمدن
+چییییی؟من نفهمیدم
_تو از درد بیهوش شدی و بچه ها به دنیا آمدن و الان پیش مامان اند
+میشه بیاند
_اره اره الان به مامان میگم
ویو ا.ت
مامان و جونگکوک با دوتا بچه آمدن توی اتاق و دادنشون دست من
یه پسر و دختر خیلی خوشگلی بودن
خیلی خوشگل بودن
خیلی خوشحالم که همچین بچه های دارم
بعد دکتر آمد توی اتاق
دکتر:خانم جئون حالتون خوبه؟
+اره خوبم خیلی خوبم
دکتر:جواب ازمایشاتتونم خیلی خوبن میتونین مرخص بشید فقط یه نفر بیاید کار های ترخیص رو انجام بده
_من میام
دکتر:بفرمایید
ویو ا.ت
جونگکوک رفت کار های ترخیص رو انجام داد
مامان کنار بود بچه ها رو گرفت
از جام بلند شدم و رفتم لباسمو عوض کردم
و رفتم پسر و دخترمو بغل کردم و جونگکوک امد و دختر مون رو ازم گرفت
_بیا بریم عشقم
+باش بریم
ویو ا.ت
بچه خوابیدن و منو جونگکوک رفتیم اتاق خودمون و روی تخت دراز کشیدیم
part¹⁰⁴
_دکتر جنسیتش چیه؟
دکتر:خانم شما باید مواظب دوتا جون باشند
+چی؟دوتا جون؟
دکتر:بله شما دوقلو دادید
+_چییییییی؟(ا.ت و جونگکوک باهم میگن)
دکتر:بله دوقلو یه دختر یه پسر
_واقعا یه دختر یه پسر
دکتر:بله
+حالشون خوبه؟
دکتر:بله حالشون کاملا خوبه تا نه ماهگی اینقدر خوب نواظبشون باشید سالم سالم به دنیا میاند
_باشه
ویو ا.ت
دکتر رفت منم از روی تخت بلند شدم بعد با جونگکوک از اتاق آمدیم بیرون
جونگکوک از خوشحالی منو بغل کرد بوسم کرد
منم خیل ذوق دارم
قراره یه دختر با یه پسر به دنیا بیارم
ویو جونگکوک
خیلی خوشحالم یه دختر با یه پسر دارم
خیلی خوبه قراره یه زندگی خوب با زن و بچم داشته باشم
ویو ا.ت
با جونگکوک سوار ماشین شدیم رفتیم خونه
نویسنده:بازم خلاصه میکنم
*چهار ماه بعد
ویو ا.ت
۹ماه شده و همین تازگی ها قراره دیگه به دنیا بیاین
با جونگکوک رفتیم دکتر گفت حالشون کاملا خوبه
جونگکوک پیشم بود که یهو شکم درد گرفت
به جونگکوک گفتم
+جونگکوک
_جونم عشقم؟
+شکمم
_چیییی؟حالت خوبه چیزی شده؟
+بیا بریم دکتر
_باشه بلند شو بریم
+باش
ویو ا.ت
رفتیم دکتر
خیلی درد داشتم اینقدر درد داشتم که دلم خواست بمیرم
خیل درد داره
تو راه فقط داشتم آستین لباسمو از درد گاز میگرفتم
رسیدیم دکتر سریع دکتر گفت بریم اتاق عمل بچه ها میخواند به دنیا بیایند
جونگکوک دم در اتاق عمل بود
آنقدر درد داشتن که از درد بیهوش شدم و دیگه نفهمیدم که چی شد
از خواب بیدار شدم روی تخت بیمارستان بودم جونگکوک رو دیدم روی صندلی کنارم نشسته از جام بلند شدم
نشستم روی تخت
+جونگکوک
_ا.ت؟خوبی؟
+اره خوبم چی شد؟
(دستش رو میزاره روی شکمش ه می بینه شکمش بزرگ نیست و به حالت قبل از اینکه حامله بشه برگشته)
+جونگکوک چی شده بچه ها نیستند(ترس و نگران)
_نترس خوشگلم بچه ها به دنیا آمدن
+چییییی؟من نفهمیدم
_تو از درد بیهوش شدی و بچه ها به دنیا آمدن و الان پیش مامان اند
+میشه بیاند
_اره اره الان به مامان میگم
ویو ا.ت
مامان و جونگکوک با دوتا بچه آمدن توی اتاق و دادنشون دست من
یه پسر و دختر خیلی خوشگلی بودن
خیلی خوشگل بودن
خیلی خوشحالم که همچین بچه های دارم
بعد دکتر آمد توی اتاق
دکتر:خانم جئون حالتون خوبه؟
+اره خوبم خیلی خوبم
دکتر:جواب ازمایشاتتونم خیلی خوبن میتونین مرخص بشید فقط یه نفر بیاید کار های ترخیص رو انجام بده
_من میام
دکتر:بفرمایید
ویو ا.ت
جونگکوک رفت کار های ترخیص رو انجام داد
مامان کنار بود بچه ها رو گرفت
از جام بلند شدم و رفتم لباسمو عوض کردم
و رفتم پسر و دخترمو بغل کردم و جونگکوک امد و دختر مون رو ازم گرفت
_بیا بریم عشقم
+باش بریم
ویو ا.ت
بچه خوابیدن و منو جونگکوک رفتیم اتاق خودمون و روی تخت دراز کشیدیم
۴۲.۴k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.