عشق عوضی
عشق عوضی
Part8
شیو تازه رسیده بود به پایین پله ها که سریع برگشت بالا توی اتاقش و دوباره یقه ی سهون.وگرفت:منو سر کار میزاری؟سهون:نه نه باور کن نه شیو: من که میدونم کار .توعه قبل از جواب سهون گوشی شیو زنگ خورد شیو یقه ی سهونو ول کرد نفسشو با حرس فوت کرد دستش رو با کلافگی بین موهاش کرد و گوشی رو از.جیبش در اورد و به اسم مخاطب نگاه کرد دستاش داشت میلرزید ولی خودش رو کنترل کرد اتصال رو برقرار کرد تاعو:ببخشید شیو یادم رفت بنویسم من توی حیاط جایه دیروز منتظرتم و منتظر جواب شیو نموند و گوشی رو قطع کرد شیو سهونو بقل کرد و رفت سمت کمدش و یه تیشرت در اورد و نگاش کرد بعد پرتش کرد روی تخت و یه پیرهن ابی کمرنگ در اورد و با چندش بهش نگاه کرد و انداختش روی تخت و یه نگاه مظلومانه به سهون کرد سهون از اتاق رفت بیرون
#lovefick
Part8
شیو تازه رسیده بود به پایین پله ها که سریع برگشت بالا توی اتاقش و دوباره یقه ی سهون.وگرفت:منو سر کار میزاری؟سهون:نه نه باور کن نه شیو: من که میدونم کار .توعه قبل از جواب سهون گوشی شیو زنگ خورد شیو یقه ی سهونو ول کرد نفسشو با حرس فوت کرد دستش رو با کلافگی بین موهاش کرد و گوشی رو از.جیبش در اورد و به اسم مخاطب نگاه کرد دستاش داشت میلرزید ولی خودش رو کنترل کرد اتصال رو برقرار کرد تاعو:ببخشید شیو یادم رفت بنویسم من توی حیاط جایه دیروز منتظرتم و منتظر جواب شیو نموند و گوشی رو قطع کرد شیو سهونو بقل کرد و رفت سمت کمدش و یه تیشرت در اورد و نگاش کرد بعد پرتش کرد روی تخت و یه پیرهن ابی کمرنگ در اورد و با چندش بهش نگاه کرد و انداختش روی تخت و یه نگاه مظلومانه به سهون کرد سهون از اتاق رفت بیرون
#lovefick
۸.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.