عشق عوضی

عشق عوضی
Part7
صبح با تکونای سهون از خواب بیدار شد. سهون:یاااا مگه داشتی خواب عشقتو میدیدی که اینقد غرق خواب شدی با شنیدن این حرف شیو سریع از خواب پرید و یقه ی سهون رو گرفت: اون منو.... نمی خواد گرفتی؟سهون بلند خندید:ههههههه یااا خونسرد باش اون اینو واست فرستاد و یه کاغذ به شیو داد شیو یقه ی سهون رو ول کرد و کاغذ رو باز کرد سریع خوندش و بعدش یه جیغ بلند کشید و بعد سهونو بقل کرد و دوباره پایین نامه رو خوند و سریع رفت پایین هنینجور که ازپله ها پایین میرفت توی ذهنش نامه رو مرور کرد ☆شیو لطفا بیا بریم بیرون خواهش میکنم.می خوام با هم حرف بزنیم ازت من علاقه ی خاستی بهت پیدا کردم... تاعو★#lovefick
دیدگاه ها (۴)

عشق عوضی Part8 شیو تازه رسیده بود به پایین پله ها که سریع بر...

از کسایی که میخونن خواهشششش میکنم کامنت بزارن بخدا راحت نیس ...

عشق عوضی Part6 لوهان نزاشت امبر حرفشو کامل بزنه سریع دست شیو...

عشق عوضی Part5وقتی رفتن خوابگاه توی طبقه ی دوم (کمپانی هایه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط