سناریو
وقتی عضو هشتمی و کوک خیلی برات قلدری میکنه
نامجون
ا٫ت: نامجووووووووووون کمکککککککک
(بدو بدو پشت نامجون قایم میشه)
کوک: ا٫ت کجایی؟؟ 😏
نامجون: چیشده؟
کوک: عه هیونگ اینجایی؟
نامجون: بله حالا بگو چیشده
کوک: هیچی بخدا کاریش ندارم
نامجون: 🤨
کوک: اههههه باشه بابا رفتم
جین
(سر میز باهم ناهار میخوردن که)
کوک: ا٫ت. ا٫ت. اینجارو نگاه
(ا٫ت سرشو برمیگردونه که بله جناب کوک زرف ماستو رو سرش خالی کرده)
کوک: 🤣🤣🤣🤣🤣
ا٫ت: اوپا نگا کن🥺. (روبه جین)
جین: کوک اصلا کار خوبی نکردی (عصبی)
کوک: نه خیرم خیلیم خوب بود
(همه اعضا چپ چپ نگاه میکنن)
(خووووب جین اتاق ا٫تو که با کوک هم اتاقی بودنو جابه جا میکنه و میارتش پیش خودش و بهش میگه دیگه اصلا به کوک نگاهم نکن ا٫تم این کارو میکنه که کوک خودش ناراحت میشه از ا٫ت معضرت خواهی میکنه)
شوگا
خونه تنها بودن و شوگا تو خونه مونده بود تا حواسش به ا٫ت باشه که کوک دباره عضیتش نکنه
ا٫ت: اوپاااااااااااااا (جیغ)
(شوگا بدو بدو میره و ا٫ت از زیر آب داغ میکشه بیرون)
شوگا: کوک چه مرگته میخوای بکشیش
کوک: آخه کی به این احمیت میده
شوگا: واقعا که اصلا فکر نمیکردم این طور آدمی باشی
کوک: میره
شوگا: ا٫ت حالت خوبه؟
ا٫ت: آره خوبم ممنونم
جیهوپ: بهت دلداری میده و مراقبته و با کوک حرف میزنه
جیمین: مثل شوگا
تهیونگ
کوک افتاده بود دنبال ا٫ت که با کمربندش بزنتش کسی خونه نبود کوکم اینطور فکر میکرد ولی تهیونگ خونه بود و تو اتاقش خواب بود
کوک: همین الان برگررررررد
ا٫ت: أخه مگه من چیکارت کردم چرا میخوای بزنیم ولم کن😭😭😭
کوک دستشو برد بالا که بزنه ولی تهیونگ دستش رو گرفت و مانع شد
تهیونگ: بسه دیگه خودتو جمع کن (جدی)
کوک: ولی.....
تهیونگ: ولی نداره مگه روانیی (داد)
کوک:😔😔😔😔
و
کوک
کوک یکبار ا٫تو خیلی بد کتک زد و ا٫ت دست پا و چند تا از دنده هاش شکست و تصمیم گرفت که دیگه نمیتونه تحمل کنه که کسی که به چشم برادر میبینتش انقدر وحشت ناک باهاش رفتار کنه و از گروه رفت ولی بخواطر بقیه پسرا که همیشه مراقبش بودن این موضوع رو جایی پخش نکرد
بعد از اون کوک خیلی پشیمون شد ولی دیگه فایده ای نداشت و همه چیز تموم شد
.....................................................................
ببخشید خیلی بد شد
نامجون
ا٫ت: نامجووووووووووون کمکککککککک
(بدو بدو پشت نامجون قایم میشه)
کوک: ا٫ت کجایی؟؟ 😏
نامجون: چیشده؟
کوک: عه هیونگ اینجایی؟
نامجون: بله حالا بگو چیشده
کوک: هیچی بخدا کاریش ندارم
نامجون: 🤨
کوک: اههههه باشه بابا رفتم
جین
(سر میز باهم ناهار میخوردن که)
کوک: ا٫ت. ا٫ت. اینجارو نگاه
(ا٫ت سرشو برمیگردونه که بله جناب کوک زرف ماستو رو سرش خالی کرده)
کوک: 🤣🤣🤣🤣🤣
ا٫ت: اوپا نگا کن🥺. (روبه جین)
جین: کوک اصلا کار خوبی نکردی (عصبی)
کوک: نه خیرم خیلیم خوب بود
(همه اعضا چپ چپ نگاه میکنن)
(خووووب جین اتاق ا٫تو که با کوک هم اتاقی بودنو جابه جا میکنه و میارتش پیش خودش و بهش میگه دیگه اصلا به کوک نگاهم نکن ا٫تم این کارو میکنه که کوک خودش ناراحت میشه از ا٫ت معضرت خواهی میکنه)
شوگا
خونه تنها بودن و شوگا تو خونه مونده بود تا حواسش به ا٫ت باشه که کوک دباره عضیتش نکنه
ا٫ت: اوپاااااااااااااا (جیغ)
(شوگا بدو بدو میره و ا٫ت از زیر آب داغ میکشه بیرون)
شوگا: کوک چه مرگته میخوای بکشیش
کوک: آخه کی به این احمیت میده
شوگا: واقعا که اصلا فکر نمیکردم این طور آدمی باشی
کوک: میره
شوگا: ا٫ت حالت خوبه؟
ا٫ت: آره خوبم ممنونم
جیهوپ: بهت دلداری میده و مراقبته و با کوک حرف میزنه
جیمین: مثل شوگا
تهیونگ
کوک افتاده بود دنبال ا٫ت که با کمربندش بزنتش کسی خونه نبود کوکم اینطور فکر میکرد ولی تهیونگ خونه بود و تو اتاقش خواب بود
کوک: همین الان برگررررررد
ا٫ت: أخه مگه من چیکارت کردم چرا میخوای بزنیم ولم کن😭😭😭
کوک دستشو برد بالا که بزنه ولی تهیونگ دستش رو گرفت و مانع شد
تهیونگ: بسه دیگه خودتو جمع کن (جدی)
کوک: ولی.....
تهیونگ: ولی نداره مگه روانیی (داد)
کوک:😔😔😔😔
و
کوک
کوک یکبار ا٫تو خیلی بد کتک زد و ا٫ت دست پا و چند تا از دنده هاش شکست و تصمیم گرفت که دیگه نمیتونه تحمل کنه که کسی که به چشم برادر میبینتش انقدر وحشت ناک باهاش رفتار کنه و از گروه رفت ولی بخواطر بقیه پسرا که همیشه مراقبش بودن این موضوع رو جایی پخش نکرد
بعد از اون کوک خیلی پشیمون شد ولی دیگه فایده ای نداشت و همه چیز تموم شد
.....................................................................
ببخشید خیلی بد شد
- ۳.۶k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط